گروه نرم افزاری آسمان

صفحه اصلی
کتابخانه
تفسیر اثنی عشری
جلد يازدهم
سوره چهل و سیّم (زخرف) ...



ص : 451
اشاره
که در بیت المقدس نازل شده. « وَ سْئَلْ مَنْ أَرْسَلْنا » این سوره مبارکه مکی است. نزد بعضی الا آیه
عدد آیات آن: ... ص : 451
صفحه 333 از 372
هشتاد و نه.
کلمات آن: ... ص : 451
هفتصد و سی و سه.
حروف آن: ... ص : 451
سه هزار و چهار صد حرف.
ثواب تلاوت: ... ص : 451
ابن بابویه (رضوان اللّه علیه) از حضرت باقر علیه السلام فرمود: هر که مداومت کند سوره حم زخرف را، مأمون سازد او را در قبرش
«1» . از هوام زمین و فشار قبر تا بایستد محضر الهی، میآید این سوره و او را داخل بهشت نماید
البته با تقوا و عمل به فرامین آن.
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ
[سوره الزخرف ( 43 ): آیه 1] ... ص : 451
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ
( حم ( 1
ن ا ی ب « ن م ؤ م » ( م ح ) م ح : ل ا و ق ا ن ی ر س ف م ر د ن ی ا ه م ل ک ه ک ر ا ب م ر د ل و ا ه ر و س م ح __________________________________________________
. 1) ثواب الاعمال، (چ 1403 ق بیروت) ص 143 )
ص: 452
به اسماي حسنی که مبادي آنها به این دو حرف «1» ،« الحمید المجید » شد. معانی الاخبار از حضرت صادق علیه السلام: معناي آن
مطرز باشد.
[سوره الزخرف ( 43 ): آیه 2] ... ص : 452
( وَ الْکِتابِ الْمُبِینِ ( 2
وَ الْکِتابِ الْمُبِینِ: و به قرآن روشن و هویدا از حیث وضوح معانی آن بر کافه انام، یا به اعتبار واضحه داله بر نزول آن از نزد ملک
علّام، یا روشن کننده احکام اسلام و آشکار سازنده قواعد حلال و حرام.
[سوره الزخرف ( 43 ): آیه 3] ... ص : 452
( إِنَّا جَعَلْناهُ قُرْآناً عَرَبِیا لَعَلَّکُمْ تَعْقِلُونَ ( 3
إِنَّا جَعَلْناهُ قُرْآناً عَرَبِیا: بدرستی که ما قرار دادیم این کتاب را قرآنی به لغت عرب، لَعَلَّکُمْ تَعْقِلُونَ: براي اینکه شما تعقل کنید و
صفحه 334 از 372
دریابید آن را و به غور معانی آن برسید و بدان منتفع شوید، و یا به سبب وفور آثار فصاحت و کثرت اطوار بلاغت آن، به صحت
نبوت پیغمبر صلّی اللّه علیه و آله عالم گردید.
[سوره الزخرف ( 43 ): آیه 4] ... ص : 452
( وَ إِنَّهُ فِی أُمِّ الْکِتابِ لَدَیْنا لَعَلِیٌّ حَکِیمٌ ( 4
وَ إِنَّهُ فِی أُمِّ الْکِتابِ لَدَیْنا: و بدرستی که قرآن در اصل همه کتابها که نزد ماست، یعنی لوح محفوظ که مثبت کتب منزله و محفوظ
از تغییر و تبدیل است،
__________________________________________________
. 1) معانی الاخبار (چ 1379 ق تهران) ص 22 )
ص: 453
لَعَلِیٌّ حَکِیمٌ: هر آینه بزرگ است و عالی مقدار محکم و متقن از تناقض و ورود نسخ بر آن، یا عالی است از جهت متضمن بودن
آن به فوائد جلیله کثیره، یا به سبب تعظیم و تکریم ملائکه و مؤمنان.
حضرت امیر المؤمنین علیه السلام در ذیل خطبهاي فرماید: تعلّموا القران فإنّه احسن الحدیث و تفقّهوا فیه فانّه ربیع القلوب و استشفوا
بنوره فانّه شفاء الصدور ...
یاد گیرید و بیاموزید قرآن را، پس بدرستی که قرآن بهترین کلام و نیکوترین سخن است، و تفقه کنید در آن و عالم گردید به
آن، پس بتحقیق قرآن بهار مرغزار دلهاي مؤمنان است، و شفا طلبید به نور قرآن، پس بدرستی که آن شفاي سینههاي بیماران است
.«1» از امراض
[سوره الزخرف ( 43 ): آیه 5] ... ص : 453
( أَ فَنَضْرِبُ عَنْکُمُ الذِّکْرَ صَفْحاً أَنْ کُنْتُمْ قَوْماً مُسْرِفِینَ ( 5
آیا واگذاریم شما را پس باز گردانیم و دور کنیم از شما قرآن را بازداشتنی، یا دور کنیم « عطف بر جمله محذوف » : أَ فَنَضْرِبُ عَنْکُمُ
شما را از انزال قرآن، الذِّکْرَ صَفْحاً: در حالی که شما اعراض کنندگانید، أَنْ کُنْتُمْ قَوْماً مُسْرِفِینَ: به جهت آنکه هستید گروهی بیرون
رفتگان از حد در وادي ضلالت، یعنی به جهت تکذیب قرآن افزائید و به جهت عناد انکار آن نمائید ما از انزال قرآن باز نخواهیم
ایستاد و شما را در این جهالت و غوایت نخواهیم گذاشت بلکه پی در پی آن را نازل خواهیم نمود تا بر شما الزام حجت نمائیم.
[سوره الزخرف ( 43 ): آیه 6] ... ص : 453
( وَ کَمْ أَرْسَلْنا مِنْ نَبِیٍّ فِی الْأَوَّلِینَ ( 6
__________________________________________________
. 1) نهج البلاغه فیض الاسلام، خطبه 109 ، صفحه 339 )
ص: 454
پس براي تسلیت خاطر حضرت پیغمبر از استهزاي قوم فرماید:
وَ کَمْ أَرْسَلْنا مِنْ نَبِیٍّ: و چه بسیار فرستادیم از جنس پیغمبران، فِی الْأَوَّلِینَ: در میان پیشینیان که مشرك و مسرف بودند از حدود و
عناد و لجاج داشتند، با وجود بر این اصرار و عناد و انکار آنها مانع نشد از ارسال رسل و انزال کتب بلکه به جهت الزام حجت بر
صفحه 335 از 372
ایشان مکرر پیغمبر فرستادیم.
[سوره الزخرف ( 43 ): آیه 7] ... ص : 454
( وَ ما یَأْتِیهِمْ مِنْ نَبِیٍّ إِلاَّ کانُوا بِهِ یَسْتَهْزِؤُنَ ( 7
وَ ما یَأْتِیهِمْ مِنْ نَبِیٍّ: و نمیآمد به آن معاندان هیچ پیغمبري از جانب ما، إِلَّا کانُوا بِهِ یَسْتَهْزِؤُنَ: مگر آنکه بودند ایشان به او استهزاء
میکردند چنانکه معاندان قریش نسبت به تو نمایند.
[سوره الزخرف ( 43 ): آیه 8] ... ص : 454
اشاره
( فَأَهْلَکْنا أَشَدَّ مِنْهُمْ بَطْشاً وَ مَضی مَثَلُ الْأَوَّلِینَ ( 8
فَأَهْلَکْنا: پس هلاك کردیم به سبب استهزاء و سخریه گروهی را که، أَشَدَّ مِنْهُمْ بَطْشاً: سختتر از این مشرکان بودند از حیث قوت و
توانائی، یعنی جماعتی که در قوت و شوکت از مسرفان زمان تو بیشتر بودند هلاك کردیم و قوت و شوکت آنها ما را از تعذیب
عاجز نساخت، پس این معاندان عصر تو به طریق اولی نتوانند عذاب ما را دافع شوند، در این صورت پس نباید به قوت و شوکت
خود مغرور شوند. وَ مَضی مَثَلُ الْأَوَّلِینَ: گذشته است در مواضع متعدده قرآن قصه پیشینیان ایشان و خبر، و عجیب ایشان که با
پیغمبران خود چه کار کردند و ما آنها را به چه نوع عذاب نمودیم که عبرت عالمیان گردیدند.
تنبیه: ... ص : 454
آیه شریفه وعده حضرت رسالت صلّی اللّه علیه و آله است به اعانت و
ص: 455
نصرت، و وعید معاندان است به عذاب و نقمت، و تهدید است نسبت به کسانی که سرکشی کنند از فرمان سبحانی و استهزاء نمایند
به آیات الهی.
حضرت امیر المؤمنین علیه السلام در ذیل خطبهاي فرماید: فاعتبروا بما اصاب الامم المستکبرین من قبلکم من بأس اللّه و صولاته و
وقایعه و مثلاته و اتّعظوا بمثاوي حدودهم و مصارع جنوبهم: پس عبرت یابید به آنچه رسید به امتهائی که متکبر بودند پیش از شما
از سختی عذاب خدا و حملههاي او و قتالهاي او و عقوبتهاي او، و پند پذیرند به مقامهاي رخسارههاي ایشان در قبور و مواضع
.«1» افتادن پهلوهاي ایشان
پس بر سبیل الزام حجت فرماید:
[سوره الزخرف ( 43 ): آیه 9] ... ص : 455
( وَ لَئِنْ سَأَلْتَهُمْ مَنْ خَلَقَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ لَیَقُولُنَّ خَلَقَهُنَّ الْعَزِیزُ الْعَلِیمُ ( 9
وَ لَئِنْ سَأَلْتَهُمْ: و اگر بپرسی از این مشرکان، مَنْ خَلَقَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ: که آفریده است آسمانها و زمینها را و ایجاد آن نموده،
لَیَقُولُنَّ خَلَقَهُنَّ: هر آینه گویند آفریده است آنها را، الْعَزِیزُ الْعَلِیمُ: آن خدائی که غالب است بر تمام چیزها بر وجهی که هیچ چیز
قدرت او را مغلوب نتواند ساخت، نه در ایجاد مکنونات نه در غیر آن، دانا به مصالح خلق اشیاء بر وجه اتقان. آیه دال است بر غایت
صفحه 336 از 372
جهالت و ضلالت ایشان، چه با وجود آنکه مقرند خالق همه اشیاء او سبحانه باشد، ترك عبادت او نموده به ستایش غیر اشتغال
یابند.
[سوره الزخرف ( 43 ): آیه 10 ] ... ص : 455
( الَّذِي جَعَلَ لَکُمُ الْأَرْضَ مَهْداً وَ جَعَلَ لَکُمْ فِیها سُبُلًا لَعَلَّکُمْ تَهْتَدُونَ ( 10
__________________________________________________
. 1) نهج البلاغه فیض الاسلام، خطبه 234 (قاصعه)، ص 786 )
ص: 456
بعد براي زیادتی اثبات حجت فرماید:
الَّذِي جَعَلَ لَکُمُ: آن ذات قادري که قرار داد براي شما، الْأَرْضَ مَهْداً: زمین را بساطی گسترده تا مستقر شما باشد، وَ جَعَلَ لَکُمْ: و
قرار داد براي شما، فِیها سُبُلًا: در زمین راهها را که سلوك مینمائید در آن، لَعَلَّکُمْ تَهْتَدُونَ: براي اینکه شما راه یابید به طرق بلادي
که مقصد شما است تا مهتدي شوید به حکمت صانع عالم بواسطه نظر کردن در آن.
[سوره الزخرف ( 43 ): آیه 11 ] ... ص : 456
اشاره
( وَ الَّذِي نَزَّلَ مِنَ السَّماءِ ماءً بِقَدَرٍ فَأَنْشَرْنا بِهِ بَلْدَةً مَیْتاً کَذلِکَ تُخْرَجُونَ ( 11
وَ الَّذِي نَزَّلَ: و او آن خدائی است که نازل فرمود، مِنَ السَّماءِ ماءً بِقَدَرٍ:
از آسمان یا از ابر باران را به اندازه حاجت بر وفق مصلحت بلاد و عباد نه بر وجه افراط که سبب غرق باشد مانند طوفان نوح علیه
السلام که آثار غضب الهی بود، و نه بر طریق تفریط که مزارع را کافی نباشد.
بیان: ... ص : 456
آیه شریفه دال است بر آنکه ذات سبحانی فاعل مختار و نزول باران به تقدیرات الهی است لکن به شآمت افعال قبیحه بندگان،
گاهی مقتضی شود هلاك جمعی را به غرق، و زمانی به قحط و خشکسالی براي تنبه و گوشمالی آنان که برگردند و توبه نمایند.
فَأَنْشَرْنا بِهِ بَلْدَةً مَیْتاً: پس زنده گردانیم به آن جایگاهی که مرده است، یعنی زمین خشک شده را به اخراج گیاه و نبات از آن،
کَذلِکَ تُخْرَجُونَ:
چنانچه زمین مرده را زنده ساختیم به روئیدن نباتات، همچنین بیرون آورده خواهید شد از قبور در وقت نشور پس از زنده شدن.
حق تعالی اشاره فرموده که زنده نمودن نفوس بعد از مردن، مانند زنده نمودن زمین است بعد از مردن و
ص: 457
دروس و یبوست که خشک شده باشد از نباتات و طراوت و نضارت که از همان ماده ارضیه احیا شود و به طراوت آید به سبب
نبات.
[سوره الزخرف ( 43 ): آیه 12 ] ... ص : 457
صفحه 337 از 372
اشاره
( وَ الَّذِي خَلَقَ الْأَزْواجَ کُلَّها وَ جَعَلَ لَکُمْ مِنَ الْفُلْکِ وَ الْأَنْعامِ ما تَرْکَبُونَ ( 12
وَ الَّذِي خَلَقَ: و دیگر خداي به حق آن ذاتی است که بیافرید، الْأَزْواجَ کُلَّها: اصناف مخلوقات را تمام آن از حیوانات و نباتات و
جمادات.
بیان: ... ص : 457
ازواج در حیوانات عبارت از ذکور و اناث، و در نباتات و جمادات انواع متقابله است چون ترش و شیرین و تلخ و شور و تر و
خشک و غیر آن، و مثل آسمان و زمین و شمس و قمر و بهشت و جهنم و غیر آن. وَ جَعَلَ لَکُمْ مِنَ الْفُلْکِ: و قرار داد براي شما از
کشتیها، وَ الْأَنْعامِ ما تَرْکَبُونَ: و از چهار پایان آنچه سوار شوید بدان در بحر و بر.
[سوره الزخرف ( 43 ): آیه 13 ] ... ص : 457
( لِتَسْتَوُوا عَلی ظُهُورِهِ ثُمَّ تَذْکُرُوا نِعْمَۀَ رَبِّکُمْ إِذَا اسْتَوَیْتُمْ عَلَیْهِ وَ تَقُولُوا سُبْحانَ الَّذِي سَخَّرَ لَنا هذا وَ ما کُنَّا لَهُ مُقْرِنِینَ ( 13
لِتَسْتَوُوا عَلی ظُهُورِهِ: تا راست شوید بر پشتهاي آن مرکوب، ثُمَّ تَذْکُرُوا نِعْمَ ۀَ رَبِّکُمْ: پس یاد کنید نعمت پروردگار خود را، إِذَا
اسْتَوَیْتُمْ عَلَیْهِ: وقتی که راست شوید بر آن، یعنی اعتراف کنید به آن نعمت و بزرگ شمارید آن را و به حمد آن مشغول شوید، وَ
تَقُولُوا سُبْحانَ الَّذِي: و بگوئید منزه است از مشارکت و مماثلت مخلوقات آن خدائی که، سَخَّرَ لَنا هذا: مسخر گردانید براي ما و رام
ساخت این مرکوب را که کشتی و انعام باشد به مدد رکوب آنها طی بر
ص: 458
و بحر نمائیم، وَ ما کُنَّا لَهُ مُقْرِنِینَ: و نیستیم ما مر این مرکوب را به قوه خود طاقت داشتگان به فرمان و ضبط نمودن آن، و چون دابّه
خالی نیست از سرکشی و کشتی از تزلزل و آن مظان اسباب هلاك راکب است، لذا حق تعالی تنبیه مینماید او را از روز هلاکت و
فرماید که راکب باید که بعد از تسبیح و تحمید مستعد موت شده این مقال را گویا شود.
[سوره الزخرف ( 43 ): آیه 14 ] ... ص : 458
( وَ إِنَّا إِلی رَبِّنا لَمُنْقَلِبُونَ ( 14
وَ إِنَّا إِلی رَبِّنا: و بدرستی که ما در عاقبت کار بسوي پروردگار خود، لَمُنْقَلِبُونَ: هر آینه باز گردندگانیم به مرکب جنازه که آخرین
مراکب دنیاست.
الحمد للّه الّذي هدانا للاسلام و علمنا القران و من علینا » عیاشی از حضرت صادق علیه السلام فرمود: ذکر نعمت اینست که بگوئی
«1» .« سبحان الذي سخر لنا هذا و ما کنا له مقرنین » و بعد از آن بگوئی « بمحمد صلّی اللّه علیه و اله
[سوره الزخرف ( 43 ): آیه 15 ] ... ص : 458
( وَ جَعَلُوا لَهُ مِنْ عِبادِهِ جُزْءاً إِنَّ الْإِنْسانَ لَکَفُورٌ مُبِینٌ ( 15
یعنی اگر بپرسی از ایشان خالق آسمان و زمین کیست، معترف شوند به او سبحانه و به « متصل به آیه و لئن سئلتهم » : وَ جَعَلُوا لَهُ
خالقیت او اقرار کنند، و با وجود بر این قرار دهند براي ذات سبحانه، مِنْ عِبادِهِ جُزْءاً: از بندگان او جزئی براي او که ملائکه را بنات
صفحه 338 از 372
اللّه گفتند و این غایت جهالت است که بعد از اقرار به خالقیت و غالبیت او، اثبات ولد کنند و نمیدانند که ولد صفت اجسام و او
خالق تمام اجسام است، پس چگونه نسبت ولد به او توان داد. إِنَّ الْإِنْسانَ
__________________________________________________
. 1) برهان، ج 4، ص 137 ، حدیث 5 )
ص: 459
لَکَفُورٌ مُبِینٌ: بدرستی که جنس انسانی هر آینه به غایت ناسپاسی است آشکارا، زیرا نسبت ولد دادن به خالق عالم و عالمیان، کفر،
و کفر اصل همه کفران است.
[سوره الزخرف ( 43 ): آیه 16 ] ... ص : 459
( أَمِ اتَّخَذَ مِمَّا یَخْلُقُ بَناتٍ وَ أَصْفاکُمْ بِالْبَنِینَ ( 16
آیا فرا گرفته است خداي تعالی براي خود، مِمَّا یَخْلُقُ بَناتٍ: از آنچه میآفریند دختران که در نهایت « استفهام انکاري » : أَمِ اتَّخَ ذَ
دنائت و پستیاند، وَ أَصْ فاکُمْ بِالْبَنِینَ: و برگزیده و خاص گردانیده شما را به پسران که اکمل و اشرفند، و کدام عاقل اعتقاد کند که
ولد خدا ادنی و انقص باشد از پسر، و ساحت کبریائی از جسم و عوارضات جسمیت منزه و مقدس باشد.
[سوره الزخرف ( 43 ): آیه 17 ] ... ص : 459
( وَ إِذا بُشِّرَ أَحَدُهُمْ بِما ضَرَبَ لِلرَّحْمنِ مَثَلًا ظَلَّ وَجْهُهُ مُسْوَ  دا وَ هُوَ کَظِیمٌ ( 17
وَ إِذا بُشِّرَ أَحَ دُهُمْ: و چون خبر داده شود یکی از این مشرکان که نسبت بنات به او سبحانه دهند، بِما ضَ رَبَ لِلرَّحْمنِ مَثَلًا: به آنچه
گردانیده براي خداي بخشنده شبه و مانند مانند بنات که نسبت به خدا دهند، و حال آنکه وقتی براي آنها دختري متولد شود، ظَلَّ
وَجْهُهُ مُسْوَ  دا: بگردد روي او سیاه شده از غایت غصه و غم و محنت، وَ هُوَ کَظِیمٌ: در حالتی که پر است از خشم و اندوه، یعنی غم و
غصه به دل مرد میخورد به جهت عدم قدرت بر انتقام هر گاه نسبت دختر به این مرتبه باشد، پس چگونه و به چه وجه آن را به
خداي خود نسبت دهند.
ص: 460
[سوره الزخرف ( 43 ): آیه 18 ] ... ص : 460
اشاره
( أَ وَ مَنْ یُنَشَّؤُا فِی الْحِلْیَۀِ وَ هُوَ فِی الْخِصامِ غَیْرُ مُبِینٍ ( 18
أَ وَ مَنْ یُنَشَّؤُا فِی الْحِلْیَۀِ: آیا میگردانید و فرا میگیرید براي خدا کسی را که نشو و نما نماید و بزرگ شود در پیرایه، یعنی به زیب
و زینت و ناز و نعمت پرورش یافته باشد، وَ هُوَ فِی الْخِصامِ: و او در وقت مخاصمه و مجادله و سخن وري، غَیْرُ مُبِینٍ: آشکار کننده
حجت نباشد، یعنی در وقت محاجه تقریر حجت نتواند کرد بلکه به جهت نقصان عقل و ضعف رأي، تقریر حجت بر خود کند نه بر
غیر، پس آیا ذات سبحانی چنین کسی را به فرزندي خود اختیار کند، تعالی اللّه عن ذلک علوا کبیرا.
تنبیه: ... ص : 460
صفحه 339 از 372
آیه شریفه نکتهاي را تذکر فرماید به اینکه: زنی که در ناز و نعمت و زیب و زینت تربیت یافته، با این وصف در مقام اقامه حجت
عاجز و ناتوان است، زیرا اثبات برهان در مقام مجادله و مخاصمه منوط به کمال عقل است، و زنان داراي نقصان عقل و ایمانند،
«1» .« انّ النّساء نواقص الأیمان و نواقص الحظوظ و نواقص العقول » : چنانچه حضرت امیر المؤمنین علیه السلام فرماید
[سوره الزخرف ( 43 ): آیه 19 ] ... ص : 460
( وَ جَعَلُوا الْمَلائِکَۀَ الَّذِینَ هُمْ عِبادُ الرَّحْمنِ إِناثاً أَ شَهِدُوا خَلْقَهُمْ سَتُکْتَبُ شَهادَتُهُمْ وَ یُسْئَلُونَ ( 19
وَ جَعَلُوا الْمَلائِکَ ۀَ: و نام نهادهاند ملائکه را که، الَّذِینَ هُمْ عِبادُ الرَّحْمنِ: ایشان بندگان خداي بخشایندهاند، إِناثاً: دختران، یعنی به
جهت
__________________________________________________
. 1) نهج البلاغه فیض الاسلام، خطبه 79 ، ص 179 )
ص: 461
فرط جهالت و ضلالت، ملائکه را که در ملکوت اعلی به عبادت و طاعت سبحانی مشغولند، دختران نام نهادند پس بر سبیل تهکم و
سرزنش میفرماید:
أَ شَ هِدُوا خَلْقَهُمْ: آیا حاضر بودهاند در وقت آفریدن خدا ایشان را تا از انوثیت آنها خبر دهند، چه علم به انوثیت به غیر این متصور
نیست. آنگاه تهدید و وعید آنها فرماید که: سَتُکْتَبُ شَ هادَتُهُمْ: زود باشد که نوشته شود شهادت آنها، وَ یُسْئَلُونَ: و پرسیده شوند از
آن در روز حساب و به جهت آن شهادت کاذبه، معاقب شوند به انواع عذاب.
[سوره الزخرف ( 43 ): آیه 20 ] ... ص : 461
اشاره
( وَ قالُوا لَوْ شاءَ الرَّحْمنُ ما عَبَدْناهُمْ ما لَهُمْ بِذلِکَ مِنْ عِلْمٍ إِنْ هُمْ إِلاَّ یَخْرُصُونَ ( 20
اگر خواستی خداي بخشنده، ما عَبَدْناهُمْ: پرستش نمیکردیم ما ملائکه را. چون تعلق « بنو ملیح » وَ قالُوا لَوْ شاءَ الرَّحْمنُ: و گفتند
عبادت ملائکه به مشیت او سبحانه بر وجه مجادله بود نه از روي برهان و حجت، از این جهت رد قول آنها فرماید که: ما لَهُمْ بِذلِکَ
مِنْ عِلْمٍ: نیست مر آنها را به آنچه میگویند هیچ دانشی، یعنی این سخن نه از علم گویند بلکه، إِنْ هُمْ إِلَّا یَخْرُصُونَ: نیستند ایشان در
این دعوي مگر آنکه افترا میکنند.
تنبیه: ... ص : 461
اگر گویند: آیه شریفه دلیل است بر آنکه اهل شرك جبري هستند و جبر و کفر بمثابه توامانند، و این عقیده باطل است به دلایلی:
-1 اگر چنانچه خدا اراده ایمان از کفار نکرده باشد، هر آینه واجب نباشد بر ایشان ایمان، و حال آنکه ایمان واجب است بر آنها و
لذا امر فرمود.
-2 آنکه اگر اراده کفر از کافر نموده باشد، لازم آید کافر مطیع خدا باشد به فعل کفر، زیرا معنی طاعت نیست مگر بجا آوردن
مراد.
-3 اگر جایز باشد اراده کفر، هر آینه جایز باشد امر به آن، و حال آنکه در هیچ کتابی و نه شریعت پیغمبري امر نشده و خداي
صفحه 340 از 372
تعالی به اراده ازلیه نخواسته ص: 462
کفر را لکن چون کافر بسوء اختیار خود کفر را اقدام نماید، لذا مشیت الهی تعلق یابد با کردار.
[سوره الزخرف ( 43 ): آیه 21 ] ... ص : 462
( أَمْ آتَیْناهُمْ کِتاباً مِنْ قَبْلِهِ فَهُمْ بِهِ مُسْتَمْسِکُونَ ( 21
أَمْ آتَیْناهُمْ: آیا دادهایم ایشان را، کِتاباً مِنْ قَبْلِهِ: کتابی پیش از رسول که ناطق بوده باشد به صحت مدعاي ایشان، فَهُمْ بِهِ
مُسْتَمْسِکُونَ: پس ایشان به آن کتاب تمسک کنندگان باشند و به آن احتجاج آرندگان، و مقرر است کتابی که مشتمل بر این مدعا
باشد به هیچ کس نیامده، پس ایشان بر مدعاي خود بیدلیلند بلکه صرف تقلید باشد.
[سوره الزخرف ( 43 ): آیه 22 ] ... ص : 462
( بَلْ قالُوا إِنَّا وَجَدْنا آباءَنا عَلی أُمَّۀٍ وَ إِنَّا عَلی آثارِهِمْ مُهْتَدُونَ ( 22
بَلْ قالُوا إِنَّا وَجَ دْنا: گفتند ما یافتیم، آباءَنا عَلی أُمَّۀٍ: پدران خود را بر طریقه و ملتی اقتدا نموده و آن را امام و پیشواي خود ساخته، وَ
جامع « بنو ملیح » إِنَّا عَلی آثارِهِمْ مُهْتَدُونَ: و ما بر آثار آنها راه یافتگانیم، یعنی در این دعوا تابع پدران خود هستیم. آیه دال است که
صفات شرك و جبر و تقلید بودند.
[سوره الزخرف ( 43 ): آیه 23 ] ... ص : 462
( وَ کَذلِکَ ما أَرْسَلْنا مِنْ قَبْلِکَ فِی قَرْیَۀٍ مِنْ نَذِیرٍ إِلاَّ قالَ مُتْرَفُوها إِنَّا وَجَدْنا آباءَنا عَلی أُمَّۀٍ وَ إِنَّا عَلی آثارِهِمْ مُقْتَدُونَ ( 23
ص: 463
بعد از آن به جهت تسلیه حضرت رسالت صلّی اللّه علیه و آله فرماید:
وَ کَذلِکَ ما أَرْسَلْنا مِنْ قَبْلِکَ: و همچنین نفرستادیم پیش از تو، فِی قَرْیَۀٍ مِنْ نَذِیرٍ: در هیچ شهري هیچ پیغمبري بیم کننده که ایشان
را به عقوبات الهی بترساند و به توحید بشارت نماید، إِلَّا قالَ مُتْرَفُوها: مگر آنکه گفتند توانگران و متنعمان که کثرت نعمت، ایشان
را سرکش و به جهت مشغولی به شهوات و ملاهی از مشاق دین خود را کنار و از تفکر و تأمل در دلایل و حجج غافل شده، در
جواب انبیاء گفتند: إِنَّا وَجَدْنا: بدرستی که ما یافتهایم، آباءَنا عَلی أُمَّۀٍ:
پدران خود را بر دینی و کیشی، وَ إِنَّا عَلی آثارِهِمْ مُقْتَدُونَ: و ما بر آثار ایشان اقتدا کنندگانیم.
[سوره الزخرف ( 43 ): آیه 24 ] ... ص : 463
اشاره
( قالَ أَ وَ لَوْ جِئْتُکُمْ بِأَهْدي مِمَّا وَجَدْتُمْ عَلَیْهِ آباءَکُمْ قالُوا إِنَّا بِما أُرْسِلْتُمْ بِهِ کافِرُونَ ( 24
قالَ أَ وَ لَوْ جِئْتُکُمْ: گفت پیغمبر بعد از استماع کلام ایشان: آیا متابعت پدران نادان خود کنید اگرچه آوردهام شما را، بِأَهْدي مِمَّا
وَجَدْتُمْ: دینی درستتر و به هدایت نزدیکتر از آنچه یافتهاید، عَلَیْهِ آباءَکُمْ: بر آن پدران خود را.
نکته: ... ص : 463
صفحه 341 از 372
به جهت حسن تلطف است در استدعاي آنها به حق، یعنی اگر بالفرض آنچه شما دعوي میکنید حق و موصل به « اهدي » لفظ
اهتداء است، آنچه من آوردهام به شما حق و اصوب است به طریق هدایت و ارشاد و به متابعت اولی و اوجب باشد.
لکن آنها به سبب فرط عناد و انکار، قالُوا إِنَّا بِما أُرْسِلْتُمْ بِهِ: گفتند در جواب پیغمبران بدرستی که ما به آنچه فرستاده شدهاید به آن،
کافِرُونَ: کافر هستیم.
چون منتهی نشدند و در کفر و عناد افزودند:
ص: 464
[سوره الزخرف ( 43 ): آیه 25 ] ... ص : 464
( فَانْتَقَمْنا مِنْهُمْ فَانْظُرْ کَیْفَ کانَ عاقِبَۀُ الْمُکَذِّبِینَ ( 25
فَانْتَقَمْنا مِنْهُمْ: پس انتقام کشیدیم از ایشان به عذاب استیصال، فَانْظُرْ کَیْفَ کانَ: پس تأمل کن و بنگر چگونه بود، عاقِبَۀُ الْمُکَذِّبِینَ:
عاقبت و سر انجام تکذیب کنندگان. این اشاره است که عاقبت خیر براي مصدقان است.
[سوره الزخرف ( 43 ): آیه 26 ] ... ص : 464
( وَ إِذْ قالَ إِبْراهِیمُ لِأَبِیهِ وَ قَوْمِهِ إِنَّنِی بَراءٌ مِمَّا تَعْبُدُونَ ( 26
بعد از آن قصه حضرت ابراهیم علیه السلام را فرماید:
وَ إِذْ قالَ إِبْراهِیمُ: و یاد بیاور زمانی را که گفت ابراهیم علیه السلام، لِأَبِیهِ وَ قَوْمِهِ: مر، عمّ خود آذر و قوم خود را وقتی که از غار
بیرون آمد و آنها مشغول عبادت اصنام بودند، إِنَّنِی بَراءٌ مِمَّا تَعْبُدُونَ: بدرستی که من بیزارم از آنچه پرستش میکنید آن را بعد
خالق خود را از آن استثنا کرده فرمود:
[سوره الزخرف ( 43 ): آیه 27 ] ... ص : 464
اشاره
( إِلاَّ الَّذِي فَطَرَنِی فَإِنَّهُ سَیَهْدِینِ ( 27
إِلَّا الَّذِي فَطَرَنِی: لکن آن خدائی که ایجاد کرد و بیافرید مرا، فَإِنَّهُ سَیَهْدِینِ: پس بدرستی که زود باشد که او هدایت فرماید مرا به
توفیق دادن در نصب ادله و حجج.
تنبیه: ... ص : 464
عم باشد که در تربیت و شفقت به منزله پدر بود لذا اطلاق پدر شده، و در کلام عرب شایع و قرآن کریم هم به آن « اب» مراد از
أَمْ کُنْتُمْ شُهَداءَ إِذْ حَضَرَ یَعْقُوبَ الْمَوْتُ إِذْ قالَ لِبَنِیهِ ما تَعْبُدُونَ مِنْ بَعْدِي قالُوا » : شاهد است سوره بقره
ص: 465
« نَعْبُدُ إِلهَکَ وَ إِلهَ آبائِکَ إِبْراهِیمَ وَ إِسْماعِیلَ وَ إِسْحاقَ إِلهاً واحِداً
اطلاق پدر شده و بر حضرت اسمعیل در طی شماره آباء، و حال آنکه حضرت اسمعیل عموي حضرت یعقوب علیه السلام بوده. «1»
و اجماع امامیه و دلایل نقلیه از ائمه هدي علیهم السّلام و براهین عقلیه است بر آنکه جمیع پدران انبیاء تا به عهد آدم علیه السلام
صفحه 342 از 372
مؤمن بودهاند و حدیث مشهور خاصه و عامه از حضرت نبوي صلّی اللّه علیه و اله: لا یزال یقلبنی اللّه من اصلاب الطاهرین الی ارحام
الطاهرات حتی اخرجنی فی عامکم هذا لم یدنسنی بدنس الجاهلیۀ. فرمود: همیشه میگردانید مرا خداي تعالی از اصلاب طاهره به
«3» وَ تَقَلُّبَکَ فِی السَّاجِ دِینَ » و کریمه ،«2» ارحام مطهره تا خارج نمود مرا در زمان شما، ملوث ننمود مرا به نجاست کفر جاهلیت
کافی است در این مدعا، زیرا اگر در آباي آن حضرت کافر میبود، هر آینه تمام ایشان متصف به طهارت نمیشدند به جهت قول
«4» « إِنَّمَا الْمُشْرِکُونَ نَجَسٌ » خداي تعالی
[سوره الزخرف ( 43 ): آیه 28 ] ... ص : 465
اشاره
( وَ جَعَلَها کَلِمَۀً باقِیَۀً فِی عَقِبِهِ لَعَلَّهُمْ یَرْجِعُونَ ( 28
را کلمه پاینده، فِی عَقِبِهِ: در عقب خود، « لا اله الّا اللّه » وَ جَعَلَها کَلِمَ ۀً باقِیَۀً: و قرار داد حضرت ابراهیم کلمه توحید، یعنی کلمه طیّبه
یعنی در میان فرزندان خود، و لذا در میان اولاد او همیشه موحدي بوده و پیوسته صاحب دعوتی در میان ایشان مردم را بر دین
راجع به خداي تعالی، یعنی حق تعالی آن کلمه را در نسل حضرت « جعلها » اسلام ترغیب مینمودند. نزد بعضی ضمیر
__________________________________________________
. 1) سوره بقره، آیه 133 )
.1 - 2) روایات این مضمون، به تفصیل، در: بحار الانوار، ج 15 ، ص 25 )
. 3) سوره شعراء، آیه 219 )
. 4) سوره توبه، آیه 28 )
ص: 466
ابراهیم علیه السلام باقی گذاشت، لَعَلَّهُمْ یَرْجِعُونَ: تا شاید همه اولاد او رجوع نمایند به پدر خود در توحید و اخلاص و تبري از
شرك، یا به سبب دعوت اولاد موحد او کفار از شرك بازگردند و به دین اسلام داخل شوند.
تتمه: ... ص : 466
در احادیث آل عصمت وارد شده که این آیه در حق ایشان نازل شده:
-1 در اکمال الدین- از حضرت سجاد علیه السلام، در علل- از حضرت باقر علیه السلام، در معانی- از حضرت صادق علیه السلام
فرمود: فینا نزلت هذه الایۀ و جعلها کلمۀ باقیۀ فی عقبه و الامامۀ فی عقب الحسین إلی یوم القیمۀ.
یعنی در حق ما نازل شده این آیه، و قرار داد کلمه باقیه را در عقب او، یعنی امامت را در اولاد حضرت حسین علیه السلام تا روز
.«1» قیامت
-2 در مناقب از حضرت پیغمبر صلّی اللّه علیه و اله سؤال شد از این آیه، فرمود: جعل الإمامه فی عقب الحسین یخرج من صلبه تسعۀ
من الائمّۀ منهم المهديّ هذه الأمّۀ. یعنی: امامت در صلب حضرت حسین علیه السّلام است، خارج میشود از صلب او نه نفر از ائمه،
.«2» از ایشان است مهدي این امت
-3 ینابیع الموده- شیخ سلیمان بلخی- باب 39 از حضرت امیر المؤمنین علیه السلام: قال فینا نزلت قول اللّه عزّ و جلّ و جعلها کلمۀ
«3» . باقیۀ فی عقبه اي جعل الإمامۀ فی عقب الحسین الی یوم القیمۀ
صفحه 343 از 372
-4 در احتجاج- از حضرت پیغمبر صلّی اللّه علیه و آله در خطبه غدیر فرماید: اي گروه مردمان، قرآن معرفی نماید شما را بدرستی
و جعلها » که ائمه بعد از علی علیه السلام از اولاد او هستند، و معرفی نمودم من، ایشان از من و من از آنها باشم آنجا که خدا فرماید
«4» .« هرگز گمراه نشوید مادامی که تمسک به ایشان نمائید » و گفتم من « کلمۀ باقیۀ فی عقبه
__________________________________________________
[...] . 1) برهان، ج 4، ص 140 ، حدیث 11 )
2) نور الثقلین، ج 4، ص 597 حدیث 26 بنقل از مناقب. )
. 3) ینابیع المودة باب 39 ، ص 117 )
. 4) احتجاج، چاپ بیروت، ج 1، ص 65 )
ص: 467
[سوره الزخرف ( 43 ): آیه 29 ] ... ص : 467
( بَلْ مَتَّعْتُ هؤُلاءِ وَ آباءَهُمْ حَتَّی جاءَهُمُ الْحَقُّ وَ رَسُولٌ مُبِینٌ ( 29
بعد از آن ذکر نعمت خود را فرماید:
بلکه بهرور ساختم این گروه، وَ آباءَهُمْ: و پدران ایشان را، حَتَّی « به سبب کفر و شرك تعجیل در عقوبت ننمودم » : بَلْ مَتَّعْتُ هؤُلاءِ
جاءَهُمُ الْحَقُّ: تا زمانی که آمد ایشان را سخن راست و درست که کلمه توحید یا قرآن است، وَ رَسُولٌ مُبِینٌ: و پیغمبري آشکارا به
معجزات باهره، یا بیان کننده توحید به آیات بینه.
[سوره الزخرف ( 43 ): آیه 30 ] ... ص : 467
( وَ لَمَّا جاءَهُمُ الْحَقُّ قالُوا هذا سِحْرٌ وَ إِنَّا بِهِ کافِرُونَ ( 30
وَ لَمَّا جاءَهُمُ الْحَقُّ: و هنگامی که آمد ایشان را حق به جهت تنبیه آنها از خواب غفلت و جهالت، اقرار به آن ننمودند و به وظایف
شکر گزاري اقدام نکردند بلکه انکار و عناد را زیاد نمودند. قالُوا هذا سِحْرٌ: گفتند این قرآن سحر، وَ إِنَّا بِهِ کافِرُونَ: و بدرستی که ما
به آن کافر هستیم و باور نداریم که از جانب خدا باشد. پس استخفاف آن نمودند و با رسول آغاز مکابره و معانده نمودند و در
کفر افزودند.
[سوره الزخرف ( 43 ): آیه 31 ] ... ص : 467
اشاره
( وَ قالُوا لَوْ لا نُزِّلَ هذَا الْقُرْآنُ عَلی رَجُلٍ مِنَ الْقَرْیَتَیْنِ عَظِیمٍ ( 31
وَ قالُوا لَوْ لا نُزِّلَ: و گفتند چرا نازل نشد، هذَا الْقُرْآنُ: این قرآن بر تقدیر اینکه از جانب خدا باشد، عَلی رَجُلٍ مِنَ الْقَرْیَتَیْنِ عَظِیمٍ: بر
مردي که یکی
ص: 468
از دو شهر مکه و طائف بزرگ قدر یعنی صاحب مال و منال و خدم و حشم در نهایت کثرت مانند ولید بن مغیره و عتبه و غیر آن از
صنادید قریش.
صفحه 344 از 372
بیان: ... ص : 468
این جماعت از روي جهالت و سفاهت به عقل قاصر خود تصور کردند که منصب جلیل القدر نبوت باید به کسی افاضه شود که سر
آمد تمام مردم و جمیع زخارف دنیویه از مال و منال و خدم و حشم با او باشد، غافل از آنکه مقام شامخه نبوت نامزد کسی باشد
که برگزیده خدا و متخلی به فضائل روحانی و متجلی به انواع کمالات قدسی باشد نه صاحب حشمتی که داراي صفات سیئه و
متخلی از اخلاق حسنه و به خبائث کفر و شناعت شرك آلوده شده باشد، لذا حق تعالی در رد قول ایشان فرماید:
[سوره الزخرف ( 43 ): آیه 32 ] ... ص : 468
أَ هُمْ یَقْسِمُونَ رَحْمَتَ رَبِّکَ نَحْنُ قَسَمْنا بَیْنَهُمْ مَعِیشَتَهُمْ فِی الْحَیاةِ الدُّنْیا وَ رَفَعْنا بَعْضَهُمْ فَوْقَ بَعْضٍ دَرَجاتٍ لِیَتَّخِذَ بَعْضُهُمْ بَعْضاً سُخْرِیا
( وَ رَحْمَتُ رَبِّکَ خَیْرٌ مِمَّا یَجْمَعُونَ ( 32
أَ هُمْ یَقْسِمُونَ رَحْمَتَ رَبِّکَ: آیا ایشان تقسیم میکنند بخشایش پروردگار تو را که نبوت است، یعنی نه آنست که مفاتیح رسالت
در قبضه اقتدار ایشان باشد تا به هر که بخواهند فتح باب نبوت کنند، نَحْنُ قَسَ مْنا بَیْنَهُمْ: ما تقسیم کنیم در میان ایشان، مَعِیشَ تَهُمْ فِی
الْحَیاةِ الدُّنْیا: چیزي که سبب زندگانی ایشان است در ارزاق در زندگانی دنیا و ایشان از تدبیر و تعیین آن عاجز مطلقاند. و هر گاه
ایشان از تدبیر قسمت ارزاق عاجزند با آنکه مخصوص به مصالح دنیویه آنها است، پس چگونه در امر رسالت که أعلی مراتب
انسان و ربط با عالم غیب است تصرف نمایند و آن را به اراده خود معلق سازند.
و نیز به جهت تأکید قول مذکور فرماید: وَ رَفَعْنا بَعْضَهُمْ: و برتري دادیم
ص: 469
بعضی از آدمیان را، فَوْقَ بَعْضٍ دَرَجاتٍ: فوق برخی دیگر درجهها از روزي، بعضی به نهایت ثروت، و بعضی به نهایت فقر، و بعضی
متوسط، و بعضی به زور و بازوي خود مغرور، و بعضی به ضعف و ناتوانی خود ملول، تمام بر حکمت و مصلحت، لِیَتَّخِذَ بَعْضُ هُمْ
بَعْضاً سُخْرِیا: این تفاوت درجه به جهت آنست که فراگیرند برخی از آدمیان برخی دیگر را مسخر سازنده و رام کننده در عمل،
یعنی یکدیگر را کار فرمایند به این وجه که یکی به مال معاون دیگري شود، و دیگري به اعمال مساعدت دیگري نماید. و به سبب
آن مهمّات آنها اصلاح و معاش ایشان مهیا گردد و موجب انس و الفت آنها و تعاون عمومی در میان و سبب قوام نظام عالم شود و
هر گاه تفویض امور معیشت به بندگان شدي، باعث اختلاف و افساد گردیدي، پس چگونه تدبیر امور دینیه امر نبوت که رحمت
کبري و رأفت عظمی و واسطه حیازت حظوظ عقبی است، در قبضه تصرف ایشان تواند بود. وَ رَحْمَتُ رَبِّکَ: و بخشش پروردگار
تو، یعنی نعمت نبوت و آنچه تابع آنست از فوز و نجات و وصول به روضات جنات، خَیْرٌ مِمَّا یَجْمَعُونَ: بهتر است از آنچه جمع
میکنند کافران از زخارف دنیا و آن را سرمایه بزرگی خود دانند.
[سوره الزخرف ( 43 ): آیه 33 ] ... ص : 469
( وَ لَوْ لا أَنْ یَکُونَ النَّاسُ أُمَّۀً واحِدَةً لَجَعَلْنا لِمَنْ یَکْفُرُ بِالرَّحْمنِ لِبُیُوتِهِمْ سُقُفاً مِنْ فِضَّۀٍ وَ مَعارِجَ عَلَیْها یَظْهَرُونَ ( 33
بعد از آن پستی این جهان و قلت مقدار آن فرماید:
وَ لَوْ لا أَنْ یَکُونَ النَّاسُ: و اگر نه کراهت آن بودي که گشتندي آدمیان، أُمَّۀً واحِ دَةً: یک گروه مجتمع بر ایثار و کفر بر ایمان، و
اختیار حب دنیا و حرص آن بر آخرت، لَجَعَلْنا لِمَنْ یَکْفُرُ بِالرَّحْمنِ: هر آینه میگردانیدیم براي کسانی که کافر شوند به خداوند
رحمان، لِبُیُوتِهِمْ سُقُفاً مِنْ فِضَّۀٍ: مر خانههاي آنها را سقفها از نقره، وَ مَعارِجَ عَلَیْها یَظْهَرُونَ: و نردبانها که به آن بالاي خانهها برآیند و
صفحه 345 از 372
خود را ظاهر سازند.
ص: 470
[سوره الزخرف ( 43 ): آیه 34 ] ... ص : 470
( وَ لِبُیُوتِهِمْ أَبْواباً وَ سُرُراً عَلَیْها یَتَّکِؤُنَ ( 34
وَ لِبُیُوتِهِمْ أَبْواباً: و مر خانههاي ایشان را درها از نقره، وَ سُرُراً عَلَیْها یَتَّکِؤُنَ: و تختها که بر آن تکیه کنند همه از نقره، یعنی چون دنیا
در پیش ما قدر و قیمتی ندارد، پس اگر نه کراهت آن بودي که مردم به طلب دنیا جمع شدندي و طباع ایشان بر محبت آن مشغول
و از عبادت و فرمانبرداري بازایستی، میل به کفر و ناسپاسی گردیدي من سقف خانهها و نردبانها و درهاي خانهها و تختهاي کافران
را همه را نقره میکردي.
[سوره الزخرف ( 43 ): آیه 35 ] ... ص : 470
اشاره
( وَ زُخْرُفاً وَ إِنْ کُلُّ ذلِکَ لَمَّا مَتاعُ الْحَیاةِ الدُّنْیا وَ الْآخِرَةُ عِنْدَ رَبِّکَ لِلْمُتَّقِینَ ( 35
وَ زُخْرُفاً: و طلا ساختمی، یعنی اصل آن نقره سفید و زخرفه آن از طلاي سرخ و خانههاي آنها مزین و منقش به زیب و زینت و
انواع آرایش تا در آن تصرف و متمتع شدي نظر به عدم قابلیت دنیا و زخارف آن و لذا فرمود: لو زنت الدّنیا عند اللّه جناح بعوضۀ
.«1» ما سقی الکافر منها شربۀ ماء: اگر دنیا مقدار بال پشه قدر و قیمتی میداشت هرگز یک شربت آب به کافر ندادي
تنبیه: ... ص : 470
آیه شریفه را اشاراتی است:
-1 آنکه به حکمت بالغه و مصلحت تامه، درجات اشخاص را براي تنظیم امور مدنی جامعه بشریت به تفاوت مقرر ساخته، و این
لطفی است از جانب خداوند سبحان بر بندگان.
__________________________________________________
1) مستدرك سفینۀ البحار ج 3 ص 502 ، با اختلاف مختصر در لفظ. )
ص: 471
-2 آگاهی به پستی دنیا و حقارت عوارضات آن از مال و منال و جاه و جلال در پیشگاه الهی که هیچ قدر و منزلتی ندارد، و لذا
اگر کراهت آن نبود که مردم به طلب دنیا مشغول و از اطاعت و عبادت سبحانی بازماندي، هر آینه تمام خانههاي کفار و آرایشات
آنها را نقره و طلاي سرخ نمودي و جاه و جلال آنها به نهایت رسیدي.
حضرت صادق علیه السلام فرماید: اگر خداي تعالی این را بجا آوردي، هر آینه هیچکس ایمان نمیآورد، و لکن خدا قرار داد در
مؤمنین اغنیاء، و در کفار فقرا، و قرار داد در مؤمنین فقراء، و در کفار اغنیاء، پس امتحان فرمود ایشان را به امر و نهی و صبر و رضا
.«1»
در علل- ابن بابویه (رحمه اللّه) از حضرت صادق علیه السلام روایت نموده:
قال اللّه عز و جل لو لا ان یجد عبدي المؤمن فی نفسه لعصبت الکافر بعصابۀ من ذهب.
صفحه 346 از 372
فرمود خداي عزّ و جلّ: اگر هر آینه نبود که بیابد بنده مؤمن در نفس خود دغدغه، هر آینه دستمال بند سر کافر را از طلا قرار
-3 حق سبحانه و تعالی، متصدي امري نمیشود که موجب مفسده و مؤدي کفر گردد، پس به « اشاره به منتهاي تجمل » «2» میدادم
طریق اولی فاعل کفر و مرید آن نخواهد بود، زیرا قبیح، و صدور آن از ذات سبحانی محال است.
وَ إِنْ کُلُّ ذلِکَ: و نیست آنچه مذکور شد، لَمَّا مَتاعُ الْحَیاةِ الدُّنْیا: مگر بهره و برخورداري زندگانی دنیا که در صدد فنا و زوال است،
وَ الْآخِرَةُ عِنْدَ رَبِّکَ: و نعمت آخرت، یعنی بهشت جاودانی نزد پروردگار تو، لِلْمُتَّقِینَ: براي پرهیزکاران است که از لوث شرك و
خباثت معاصی پرهیز نمودهاند، یا از مستلذات دنیا روي برتافته و بالکلیه متوجه عقبی شدهاند.
[سوره الزخرف ( 43 ): آیه 36 ] ... ص : 471
اشاره
( وَ مَنْ یَعْشُ عَنْ ذِکْرِ الرَّحْمنِ نُقَیِّضْ لَهُ شَیْطاناً فَهُوَ لَهُ قَرِینٌ ( 36
__________________________________________________
. 1) برهان ج 4 ص 142 حدیث 3 )
2) نور الثقلین ج 4 ص 600 حدیث 34 بنقل از علل الشرایع. )
ص: 472
بعد از ذکر وعد متقیان، وعید کافران فرماید:
وَ مَنْ یَعْشُ عَنْ ذِکْرِ الرَّحْمنِ: و هر که اعراض کند از یاد خدائی که متصف به صفت رحمت است و از آن تجاهل نماید با آنکه
عارف باشد به حقیقت آن، یعنی هر که چشم پوشد و اعراض کند از نظر کردن در حجج بینه و آیات باهره، نُقَیِّضْ لَهُ شَیْطاناً: تقدیر
کنیم براي او شیطانی را، یعنی به جهت تجاهل، او را به حال خود گذاریم و نظر الطاف از او باز گیریم. نزد این حال شیطان بر او
مسلط شود، فَهُوَ لَهُ قَرِینٌ: پس آن شیطان مر او را همنشین و مصاحب شود و پیوسته به اغوا و اضلال و وسوسه او مشغول گردد.
حکایت: ... ص : 472
یکی از زهاد گوید: با یکی از مؤمنان دوستی داشتم، وقتی در مسجدي نشسته بودم آن جنی به من گفت: این مردم را چگونه
میبینی؟ گفتم:
بعضی را بیدار و بعضی را خواب. گفت: آنچه به سر ایشان است میبینی؟
گفتم: نه، چشمهاي مرا مالید، دیدم بر سر هر یکی نشسته، بعضی را بالها به چشم گذاشته، بعضی را گاهی بالها فرو میگذارد و
گاهی برمیدارد. گفتم:
این چیست؟ گفت: اینها شیاطیناند که بر سرهاي ایشان نشستهاند و بر هر یکی به قدر غفلت وي بر او استیلا یافته، پس این آیه
.« وَ مَنْ یَعْشُ عَنْ ذِکْرِ الرَّحْمنِ نُقَیِّضْ لَهُ شَیْطاناً » : تلاوت نمود
[سوره الزخرف ( 43 ): آیه 37 ] ... ص : 472
( وَ إِنَّهُمْ لَیَصُدُّونَهُمْ عَنِ السَّبِیلِ وَ یَحْسَبُونَ أَنَّهُمْ مُهْتَدُونَ ( 37
وَ إِنَّهُمْ لَیَصُدُّونَهُمْ: و بدرستی که آن شیاطین هر آینه باز میدارند معرضین از ذکر خدا را، عَنِ السَّبِیلِ: از راه حق و صراط مستقیم، وَ
صفحه 347 از 372
یَحْسَ بُونَ أَنَّهُمْ مُهْتَدُونَ: و گمان میکنند ایشان هدایت یافتگانند، یا گمان میبرند که شیاطین اهل هدایتند و به جهت این گمان
فاسد همیشه تابع قرین خود باشند.
ص: 473
[سوره الزخرف ( 43 ): آیه 38 ] ... ص : 473
( حَتَّی إِذا جاءَنا قالَ یا لَیْتَ بَیْنِی وَ بَیْنَکَ بُعْدَ الْمَشْرِقَیْنِ فَبِئْسَ الْقَرِینُ ( 38
حَتَّی إِذا جاءَنا: تا وقتی که بیایند هر دو، یعنی گمراه شده و شیطان به موقف جزاي ما که عرصه محشر است. و در خبر است که او
را با قرین او در یک زنجیر به محشر آرند و به جهنم اندازند، چنانچه مؤمن را ملکی ملازم او باشد تا او را به بهشت رساند. قالَ یا
لَیْتَ بَیْنِی وَ بَیْنَکَ: گوید آن گمراه با قرین خود: اي کاش میان من و میان تو، بُعْدَ الْمَشْرِقَیْنِ: دوري مشرق و مغرب بودي، یعنی
کاشکی دوري مسافت میان من و تو مانند مسافت میان مشرق و مغرب بودي تا هرگز تو را ندیدي و با تو نبودي، فَبِئْسَ الْقَرِینُ: پس
بد همنشین بودي تو. در این اثناي مخاطبه، ملکی به امر خدا گوید:
[سوره الزخرف ( 43 ): آیه 39 ] ... ص : 473
اشاره
( وَ لَنْ یَنْفَعَکُمُ الْیَوْمَ إِذْ ظَلَمْتُمْ أَنَّکُمْ فِی الْعَذابِ مُشْتَرِکُونَ ( 39
وَ لَنْ یَنْفَعَکُمُ الْیَوْمَ: و هرگز فایده ندهد شما را امروز این تمنا، إِذْ ظَلَمْتُمْ:
چونکه واضح شد که شما ستم کردید بر نفسهاي خود و عدم نفع این تمنا، أَنَّکُمْ فِی الْعَذابِ مُشْتَرِکُونَ: به جهت آنست که شما
هستید در عذاب جهنم شریک شدگان به سبب آنکه در سبب عذاب، شریک یکدیگر بودید.
و حضرت امیر المؤمنین علیه السلام فرماید: در جهنم هر کس مقرون به شیطانی است که قرین او است. در یک طرف انسان،
شیطانی بسته میشود، و در طرف دیگر سنگی از کبریت، و در ذیل خطبه فرماید: و بدانید آنکه نیست براي این پوست نازك صبر
بر آتش جهنم، پس رحم کنید بر نفسهاي خود.
بدرستی که آزمودهاید نفوس خود را در معصیتهاي دنیا، پس دیدهاید جزع یکی از کسان خود را از خاري که به او رسد و لغزشی
که خون آلود سازد او را و ریگ ص: 474
بسیار گرم که بسوزاند او را، پس چگونه باشد حال وقتی که باشد بین دو طبقه از آتش در حالتی که همخوابه سنگ سوزان باشد
.«1» « اشاره به عذاب روحانی » و همنشین شیطان « اشاره به عذاب جسمانی »
تتمه: ... ص : 474
تفسیر برهان- ابو حمزه ثمالی از حضرت باقر علیه السلام در تأویل این آیه فرماید: نزلت هاتان الایتان هکذا حتی اذا جاءنا یعنی
فلانا و فلانا یقول احدهما لصاحبه حین یراه یا لیت بینی و بینک بعد المشرقین فبئس القرین فقال اللّه لنبیه قل لفلان و فلان و اتباعهما
لن ینفعکم الیوم اذ ظلمتم ال محمد حقهم انکم فی المشترکون.
نازل شد این دو آیه اینچنین تا اینکه هر دو به محضر ما آمدند یعنی فلان و فلان میگوید یکی از آن دو رفیق خود را وقتی ببیند او
را، اي کاش بین من و میان تو دوري مسافت مشرق و مغرب بود که من تو را نمیدیدم، پس بد همنشین بودي تو، پس خدا فرماید
صفحه 348 از 372
پیغمبر خود را بگو به فلان و فلان و پیروان آن دو نفر را هرگز نفع ندهد شما را امروز، چونکه ظلم نمودید آل محمد حق ایشان را
«2» . به جهت آنکه شرك داشتید در آن
[سوره الزخرف ( 43 ): آیه 40 ] ... ص : 474
اشاره
( أَ فَأَنْتَ تُسْمِعُ الصُّمَّ أَوْ تَهْدِي الْعُمْیَ وَ مَنْ کانَ فِی ضَلالٍ مُبِینٍ ( 40
شأن نزول: ... ص : 474
حضرت رسالت صلّی اللّه علیه و آله بسیار به ایمان قوم راغب بودند و هر چند بیشتر دعوت مینمود عناد و انکار آنها زیادتر میشد،
لذا ملال بیشمار به حضرت وارد میگردید آیه شریفه نازل شد:
أَ فَأَنْتَ تُسْمِعُ الصُّمَّ: آیا پس تو اي پیغمبر پیشوائی گران را، أَوْ تَهْدِي الْعُمْیَ: یا راه مینمائی کوران را، وَ مَنْ کانَ فِی ضَلالٍ مُبِینٍ: و
آن را که
__________________________________________________
. 1) نهج البلاغه فیض الاسلام، خطبه 182 ، صفحه 603 )
2) نور الثقلین ج 4، ص 603 حدیث 49 به نقل از تفسیر علی بن ابراهیم قمی، )
ص: 475
باشد در گمراهی آشکارا.
بیان: ... ص : 475
قلب انسانی که جوهره قدسی و ممیّز انسان از حیوان است، داراي گوش شنوائی و قلب بینائی باشد، تأثیر دعوت و تبلیغ انبیاء منوط
به آن است.
اگر گوش و چشم قلبی باز باشد، آثار هدایت ظاهر شود و چنانچه سلب ادراك شنوائی و بینائی قلبی گردد، کر و کور شده
فایدهاي مترتب نخواهد بود و آیه شریفه ناظر به این است که تو نمیتوانی که بشنوائی سخن حق را، یا بنمائی طریق هدایت را به
آنانکه گوش و هوش ایشان از شنیدن حق کر و دیده دل آنها از ادراك راه حق تیره و بینور است، و قادر نیستی بر هدایت
جماعتی که ضلالت و غوایت ایشان در کمال ظهور باشد بر وجهی که بر هیچ عاقلی پوشیده و پنهان نیست و تو مأمور نیستی که به
اجبار ایشان را به دین اسلام وادار کنی، بر تو است ابلاغ و دعوت به حق.
[سوره الزخرف ( 43 ): آیه 41 ] ... ص : 475
( فَإِمَّا نَذْهَبَنَّ بِکَ فَإِنَّا مِنْهُمْ مُنْتَقِمُونَ ( 41
فَإِمَّا نَذْهَبَنَّ بِکَ: پس اگر ببریم تو را به جوار رحمت خود پیش از آنکه تو از ایشان انتقام بکشی، فَإِنَّا مِنْهُمْ مُنْتَقِمُونَ: پس بدرستی
که ما از ایشان انتقام کشندهایم به عذاب و نکال در دنیا و عقبی.
[سوره الزخرف ( 43 ): آیه 42 ] ... ص : 475
صفحه 349 از 372
( أَوْ نُرِیَنَّکَ الَّذِي وَعَدْناهُمْ فَإِنَّا عَلَیْهِمْ مُقْتَدِرُونَ ( 42
أَوْ نُرِیَنَّکَ الَّذِي: یا اگر خواهیم نشان دهیم تو را آنچه را که، وَعَدْناهُمْ:
وعده داده باشیم ایشان را از عذاب و عقاب در زمان تو مثل واقعه روز بدر، فَإِنَّا عَلَیْهِمْ مُقْتَدِرُونَ: پس بدرستی که ما بر عذاب کردن
، ایشان در حیات تو توانائیم، یعنی بهر حال ایشان عذاب خواهند شد، یا در زمان حیات تو یا بعد از وفات تو. تفسیر اثنا عشري، ج 11
ص: 476
مروي است که چون حضرت را اخبار کردند از آنچه بعد از او واقع خواهد شد از فتن عظیمه و ملاحم شدیده، اثر اندوه و ملال بر
.«1» جبین مبارك ظاهر گشت و تا در حیات بود طاقت وجه و اثر ضحک از او مشاهده نشد
شیخ طوسی- در امالی از جابر عبد اللّه انصاري روایت نموده در حجۀ الوداع حاضر بودم، حضرت رسول خطاب به اصحاب فرمود:
لا عرفتکم ترجعون بعدي کفار یضرب بعضکم رقاب بعض و ایم اللّه لئن فعلتموها لتعرفنی فی الکثیبۀ التی تضاربکم ثم التفت الی
خلفه او علی او علی او علی ثلثا: یعنی باید شما را بعد از خود کافر نیابم و باید بعد از دین برنگردید و گردن یکدیگر را به شمشیر
نزنید، پس قسم میخورم به خدا که اگر به زدن گردن هم مشغول شوید بیابید مرا در آن لشگري که با شما محاربه کنند، و در
عقب خود نگاه کرد علی علیه السلام را دید، سه مرتبه فرمود: یا علی، پس جبرئیل نازل و این آیه را آورد (فاما نذهبن بک فانا منهم
«2» (... منتقمون بعلی
چون کفار از این وعید و تهدید متنبه نشده عناد و انکار بیشتر نمودند، حق تعالی به رسول خود خطاب فرمود:
[سوره الزخرف ( 43 ): آیه 43 ] ... ص : 476
( فَاسْتَمْسِکْ بِالَّذِي أُوحِیَ إِلَیْکَ إِنَّکَ عَلی صِراطٍ مُسْتَقِیمٍ ( 43
فَاسْتَمْسِکْ بِالَّذِي: پس تمسک نما به آن چیزي که، أُوحِیَ إِلَیْکَ: وحی کرده شده بسوي تو از آیات و احکام او امر و نواهی و
ملازم آن باش، إِنَّکَ عَلی صِراطٍ مُسْتَقِیمٍ: بدرستی که تو به راه راست هستی که اصلا اعوجاج و انحرافی در آن راه ندارد.
__________________________________________________
1) نور الثقلین، ج 4، ص 604 حدیث 51 به نقل از مجمع البیان. )
. 2) تفسیر برهان، ج 4، ص 144 ، حدیث 7 )
ص: 477
[سوره الزخرف ( 43 ): آیه 44 ] ... ص : 477
اشاره
( وَ إِنَّهُ لَذِکْرٌ لَکَ وَ لِقَوْمِکَ وَ سَوْفَ تُسْئَلُونَ ( 44
وَ إِنَّهُ لَذِکْرٌ لَکَ: و بدرستی که آنچه وحی شده به تو یعنی قرآن، هر آینه شرفی است و عزتی مر تو را، وَ لِقَوْمِکَ: و براي قوم تو که
قریشند، یا تمام امت، وَ سَوْفَ تُسْئَلُونَ: و زود باشد که پرسیده شوید اي بندگان از قیام نمودن به حق آن و تعظیم احکام آن و
شکرگزاري آن.
تنبیه: ... ص : 477
صفحه 350 از 372
آیه شریفه آگاهی است به تعظیم قرآن شریف که خداي تعالی به لطف و مرحمت خاصه، امت حضرت رسالت صلّی اللّه علیه و آله
را مکرم ساخته به این عزت و شرافت و عطا فرموده این کتاب مقدس را که قدردانی کنند و پاس حرمت آن را مراعات و مسئولیت
خود را در اتباع فرامین آن منظور دارند.
در کافی- از حضرت باقر علیه السلام: قال رسول اللّه انا اوّل وافد علی العزیز الجبار یوم القیمۀ و کتابه و اهل بیتی ثم اسئلهم ما فعلتم
بکتاب اللّه و باهل بیتی. فرمود رسول اکرم صلّی اللّه علیه و آله: من اول رسولم بر محضر عزیز جبار روز قیامت و کتاب خدا و اهل
.«1» بیت من، بعد امت من، پس سؤال میکنم ایشان را چه بجا آوردید به کتاب خدا و به اهل بیت من
-2 در کافی از حضرت صادق علیه السلام- زمانی که جمع فرماید خدا اولین و آخرین را در آن هنگام بینند شخصی رو آورد که
دیده نشده صورتی نیکوتر از او، وقتی مؤمنین او را بینند و او قرآن است گویند این از ماست این نیکوتر چیزي است دیدیم، او از
ایشان گذرد وقتی شهداء نگاه کنند گویند این قرآن است از آنها هم بگذرد تا برسد به انبیاء، گویند قرآن است از ایشان بگذرد تا
برسد به ملائکه، گویند قرآن است بگذرد تا بایستد طرف راست عرش، خداوند جبار فرماید قسم به عزت و جلال و ارتفاع مکانت
خود هر آینه البته اکرام
__________________________________________________
. 1) اصول کافی، کتاب فضل القرآن، باب فی تمثّل القرآن و شفاعته، حدیث 4، جلد دوم، ص 600 )
ص: 478
«1» . کنم امروز هر که تو را اکرام نموده و هر آینه البته البته خوار و ذلیل نمایم هر که اهانت کرده است تو را
تتمه: ... ص : 478
چندین روایت از کتب معتبره در تفسیر برهان تأویل آیه وارد شده از ائمه معصومین علیهم السّلام که مراد ذکر، رسول خدا صلّی
«2» . اللّه علیه و اله، و مراد قوم او مائیم و مائیم سؤال کرده شدگان
[سوره الزخرف ( 43 ): آیه 45 ] ... ص : 478
( وَ سْئَلْ مَنْ أَرْسَلْنا مِنْ قَبْلِکَ مِنْ رُسُلِنا أَ جَعَلْنا مِنْ دُونِ الرَّحْمنِ آلِهَۀً یُعْبَدُونَ ( 45
وَ سْئَلْ مَنْ أَرْسَلْنا: و بپرس اي پیغمبر از امم کسانی را که فرستاده بودیم، مِنْ قَبْلِکَ مِنْ رُسُلِنا: پیش از تو از پیغمبران ما، یعنی مؤمنان
اهل کتاب که علماي آنها باشند استفسار نما، یا از جمیع امت یهود و نصاري سؤال کن که، أَ جَعَلْنا مِنْ دُونِ الرَّحْمنِ: آیا قرار
دادهایم و فرمودهایم در کتب منزله ایشان که به غیر از خداوند آمرزنده مهربان، آلِهَۀً یُعْبَدُونَ: خدایان پرستیده شوند از اوثان و
اصنام. حاصل آنکه از ایشان بپرس که هیچ امر کردهام به عبادت بتان و در هیچ ملتی از ملل ایشان پرستش غیر ذات یگانه خالق
مقرر بوده. مراد استشهاد است به اجماع تمام انبیاء بر توحید.
تفسیر دوم آیه: آنکه مراد سؤال حضرت است از پیغمبران سلف در شب معراج و چند روایت معتبره از خاصه و عامه وارد شده از
جمله:
-1 در کافی- ابو حمزه ثمالی روایت نموده که با حضرت باقر علیه السلام حج بجا آوردیم و مردم در رکن با حضرت اجتماع
کردند. نافع، غلام عمر بن الخطاب به هشام بن عبد الملک گفت: من مسائل دارم که جواب ندهد آن را مگر پیغمبر یا وصی
پیغمبر. هشام گفت: برو سؤال کن از او شاید او را خجالت
__________________________________________________
صفحه 351 از 372
. 1) همان کتاب و باب حدیث 14 ، ج 2، ص 602 )
. 145 ، حدیث 1 تا 13 - 2) تفسیر برهان، ج 4، ص 146 )
ص: 479
دهی. آمد خدمت حضرت عرض کرد: من خواندم تورات و انجیل و زبور و قرآن را، و شناختم حلال و حرام آن را و آمدم سؤال
کنم تو را مسائلی که جواب آن را ندهد مگر نبی یا وصی نبی.
حضرت سر مبارك بلند فرمود: بپرس هر چه خواهی.
گفت: خبر ده چند سال بین حضرت عیسی علیه السلام و حضرت محمد صلی اللّه علیه و آله فاصله بود؟
حضرت فرمود: به قول تو یا به قول من اما به قول من پانصد سال و به قول تو ششصد سال.
کیست آن کسی که پیغمبر از او سؤال کند و حال آنکه بین او و « و اسئل من ارسلنا من قبلک من رسلنا » بعد پرسید از فرمایش الهی
عیسی علیه السلام پانصد سال بود.
آنجا که سیر داد « سُبْحانَ الَّذِي أَسْري بِعَبْدِهِ لَیْلًا مِنَ الْمَسْجِدِ الْحَرامِ إِلَی الْمَسْجِدِ الْأَقْ َ ص ی » پس حضرت تلاوت نمود آیه معراج را
حضرت را به بیت المقدس، جمع فرمود خدا اولین و آخرین پیغمبران را، پس امر فرمود جبرئیل اذان گوید، پس اذان گفت هر
پس مقدم داشت حضرت محمد صلّی اللّه علیه و آله را و نماز « حی علی خیر العمل » کدام فصول را دو مرتبه، و در اذان گفت
ان لا اله الا اللّه » خواند به قوم، وقتی نماز تمام شد فرمود بر چه چیز شهادت دهید و چه چیز را عبادت کنید، گفتند شهادت دهیم
فرا گرفت بر این عهود و مواثیق ما را. « وحده لا شریک له و انک رسول اللّه
.«1» نافع گفت: راست گفتی یا ابا جعفر
و چند روایت بدین مضمون از خاصه وارد شده.
اما عامه- در حلیۀ الاولیاء- ابو نعیم حافظ محدث در تفسیر این آیه روایت نموده: قال النبی صلّی اللّه علیه و آله لیلۀ اسري به جمع
اللّه بینه و بین الانبیاء قال سألهم یا محمد علی ما ذا بعثتم قالوا بعثنا علی شهادة ان لا اله الا اللّه و الاقرار بنبوتک
__________________________________________________
[...] . 1) تفسیر برهان، ج 4، ص 147 حدیث 1 )
ص: 480
فرمود پیغمبر صلّی اللّه علیه و آله شبی که به معراج رفتم جمع فرمود خدا بین پیغمبر و .« علیه السلام » و الولایۀ لعلی بن أبی طالب
انبیاء، فرمود سؤال کن انبیاء را بر چه چیز مبعوث شدید، گفتند: بر شهادت یگانگی خدا و اقرار به نبوت تو و ولایت علی بن ابی
«1» . طالب علیه السلام
[سوره الزخرف ( 43 ): آیه 46 ] ... ص : 480
( وَ لَقَدْ أَرْسَلْنا مُوسی بِآیاتِنا إِلی فِرْعَوْنَ وَ مَلائِهِ فَقالَ إِنِّی رَسُولُ رَبِّ الْعالَمِینَ ( 46
وَ لَقَدْ أَرْسَلْنا مُوسی و هر آینه بتحقیق فرستادیم موسی علیه السلام را، بِآیاتِنا: به معجزات ما که علامت روشن بود بر صحت نبوت او،
إِلی فِرْعَوْنَ وَ مَلَائِهِ: بسوي فرعون و اشراف قوم او. تخصیص اشراف به ذکر با بعثت آن حضرت بر تمام قوم به جهت تبعیت سایرین
است به آنها، فَقالَ إِنِّی رَسُولُ رَبِّ الْعالَمِینَ: پس گفت موسی مر ایشان را بدرستی که من پیغمبر پروردگار عالمیانم.
[سوره الزخرف ( 43 ): آیه 47 ] ... ص : 480
صفحه 352 از 372
( فَلَمَّا جاءَهُمْ بِآیاتِنا إِذا هُمْ مِنْها یَضْحَکُونَ ( 47
فَلَمَّا جاءَهُمْ بِآیاتِنا: پس آن هنگام که آورد ایشان را به معجزات ما مانند عصا و ید بیضا و سایر آیات، إِذا هُمْ مِنْها یَضْ حَکُونَ: آن
وقت ایشان از آن میخندیدند در اول حال که مشاهده کردند بیآنکه تأمل نمایند به استهزاء و سخریه آن مشغول شدند.
__________________________________________________
. 1) تفسیر برهان، ج 4 ص 148 حدیث 9 )
ص: 481
[سوره الزخرف ( 43 ): آیه 48 ] ... ص : 481
( وَ ما نُرِیهِمْ مِنْ آیَۀٍ إِلاَّ هِیَ أَکْبَرُ مِنْ أُخْتِها وَ أَخَذْناهُمْ بِالْعَذابِ لَعَلَّهُمْ یَرْجِعُونَ ( 48
وَ ما نُرِیهِمْ مِنْ آیَۀٍ: و نشان نمیدادیم ایشان را بر سبیل تعاقب و ترادف هیچ معجزه که نشانه صحت نبوت حضرت موسی باشد از
طوفان و قمل و ضفادع و دم، إِلَّا هِیَ أَکْبَرُ مِنْ أُخْتِها: مگر آنکه بزرگتر بود از مانند آن که پیش از آن نموده بودیم، یعنی مختص
بود به نوعی از اعجاز که به آن اعتبار مفصل بود بر آنکه پیش از او واقع شده بود. مراد آنست که هر یک از آیات نه گانه از
یکدیگر اکبر بودند، وَ أَخَ ذْناهُمْ بِالْعَذابِ: و فرا گرفتیم ایشان را به عذاب قحط و ملخ و قورباغه و غیر آن، لَعَلَّهُمْ یَرْجِعُونَ: تا شاید
باز گردند، یعنی به اراده آنکه رجوع کنند از ملت باطل به حق و از ضلالت به هدایت. مراد طلب ایجاد است به اختیار نه بر وجه
اجبار، خلاصه چون دانستند که آن آیات عین عذاب ایشان است در مقام استغاثه بر آمده
[سوره الزخرف ( 43 ): آیه 49 ] ... ص : 481
( وَ قالُوا یا أَیُّهَا السَّاحِرُ ادْعُ لَنا رَبَّکَ بِما عَهِدَ عِنْدَكَ إِنَّنا لَمُهْتَدُونَ ( 49
وَ قالُوا یا أَیُّهَا السَّاحِرُ: گفتند اي ساحر ماهر. تسمیه موسی علیه السلام به ساحر از فرط حماقت آنها بود، یا آنکه چون همیشه او را به
این نام میخواندند به عادت سابقه گفتند اي ساحر ماهر، ادْعُ لَنا رَبَّکَ: بخوان براي ما پروردگار خود را، بِما عَهِدَ عِنْدَكَ: به آنچه
عهد کرده نزد تو، یعنی به عهدي که او راست نزد تو و آن استجابت دعا یا کمال ایمان و طاعت، یا منصب نبوت است، چه هر یک
از آن مستلزم اجابت دعا باشد، یا ضامن او به رفع عذاب از هر که مهتدي شود، پس در کشف عذاب از ما دعا کن و او را بخوان.
إِنَّنا لَمُهْتَدُونَ: بدرستی
ص: 482
که ما هدایت شدگانیم، یعنی اگر عذاب از ما مندفع شود به تو ایمان آوریم و طریق هدایت سلوك کنیم. مراد این وعد و عهد که
به شرط کشف عذاب است بر سبیل سخریه و استهزاء بود و مترتب بر نقض چنانچه فرماید:
[سوره الزخرف ( 43 ): آیه 50 ] ... ص : 482
( فَلَمَّا کَشَفْنا عَنْهُمُ الْعَذابَ إِذا هُمْ یَنْکُثُونَ ( 50
فَلَمَّا کَشَ فْنا عَنْهُمُ الْعَذابَ: پس چون ببردیم و دفع نمودیم عذاب را به دعاي موسی، إِذا هُمْ یَنْکُثُونَ: همان زمان ایشان عهد بشکستند
و از آنچه گفته بودند برگشتند.
[سوره الزخرف ( 43 ): آیه 51 ] ... ص : 482
صفحه 353 از 372
( وَ نادي فِرْعَوْنُ فِی قَوْمِهِ قالَ یا قَوْمِ أَ لَیْسَ لِی مُلْکُ مِصْرَ وَ هذِهِ الْأَنْهارُ تَجْرِي مِنْ تَحْتِی أَ فَلا تُبْصِرُونَ ( 51
و چون فرعون اجابت دعاي موسی و کشف عذاب را مشاهده کرد و ترقی و اعلاي حق را معاینه نمود، ترسید که مردم بر او
برگردند و به حضرت موسی علیه السلام ایمان آورند و مملکت و سلطنت او زوال یابد، پس دام تلبیس گسترده خدعه نمود به این
وجه که همه قبطیان را در یکجا جمع کرد و بر بلندي بر آمد و عرض عظمت و حشمت و بسط مملکت خود و اظهار حقارت
حضرت موسی علیه السلام نمود چنانچه حق تعالی فرماید:
وَ نادي فِرْعَوْنُ فِی قَوْمِهِ: و ندا نمود فرعون به نفس خود در میان قوم خود یا منادي را امر کرد که از طرف او ندا کرد، قالَ یا قَوْمِ:
گفت اي قوم من، أَ لَیْسَ لِی مُلْکُ مِصْ رَ: آیا نیست مرا پادشاهی مصر و اسکندریه تا سر حد شام و روم. و چون آن نیل به سیصد و
شصت نهر منقسم و چهار نهر بزرگ آن در میان باغ او از ص: 483
زیر قصرها جاري بود به اینها فخر نموده گفت: وَ هذِهِ الْأَنْهارُ: و آیا نیست این نهرها، تَجْرِي مِنْ تَحْتِی: جاري میشود در زیر
قصرهاي من و در تحت تصرف من و به فرمان من میروند، أَ فَلا تُبْصِرُونَ: آیا نمیبینید شما عظمت و حشمت مرا و ضعف و مذلت
موسی را.
[سوره الزخرف ( 43 ): آیه 52 ] ... ص : 483
( أَمْ أَنَا خَیْرٌ مِنْ هذَا الَّذِي هُوَ مَهِینٌ وَ لا یَکادُ یُبِینُ ( 52
أَمْ أَنَا خَیْرٌ: چون ظاهر شد بر شما شوکت و عظمت من، پس نه چنان است که موسی از من ارفع باشد بلکه من بهترم، مِنْ هذَا الَّذِي
هُوَ مَهِینٌ: از این کس که در ملک من او خوار و بیمقدار است، وَ لا یَکادُ یُبِینُ: و نزدیک نیست که روشن سازد سخن را، یعنی به
جهت لکنت زبان سخن را بر وجهی نتواند ادا کند که مفهوم گردد. مراد آنکه با اینکه موسی از عدد و مدد مفقود است و اسباب
ملک و سیاست از او مسلوب باشد، طاقت لسان و فصاحت بیان که مستلزم کمال رجال است آن را نیز ندارد، پس چگونه او را رتبه
آن باشد که با من برابري نماید و دعوت نبوت کند. بعضی از مفسرین گفتهاند حق تعالی در زمانی که حضرت موسی را نزد فرعون
مخبر است بر « قد اوتیت سؤلک یا موسی » و جواب « و احلل عقدة من لسانی » فرستاده عقده را از زبان او برداشته بود چنانکه سؤال
آن. قوم فرعون حضرت موسی علیه السلام را پیش از رسالت بر این وجه دیده و دانسته بودند و از رفع آن اطلاع نداشتند و فرعون
به جهت اهانت آن را ذکر نمود. و چون آن زمان رسم بود هر که را پیشواي خود میگردانیدند دستوانهاي طلا در دست و طوق
طلا به گردن او قلاده میساختند، فرعون پس از تحقیر موسی علیه السلام به قوم گفت اگر به سیاست و ریاست از جانب خدا آمده،
[سوره الزخرف ( 43 ): آیه 53 ] ... ص : 483
( فَلَوْ لا أُلْقِیَ عَلَیْهِ أَسْوِرَةٌ مِنْ ذَهَبٍ أَوْ جاءَ مَعَهُ الْمَلائِکَۀُ مُقْتَرِنِینَ ( 53
ص: 484
فَلَوْ لا أُلْقِیَ عَلَیْهِ: پس چرا افکنده نشد بر او، أَسْوِرَةٌ مِنْ ذَهَبٍ: دستوانها از طلا و نقره، یعنی چرا خدا او را دستوانهاي زرین نداد، أَوْ
جاءَ مَعَهُ الْمَلائِکَ ۀُ: یا چرا نیامدهاند با او ملائکه، مُقْتَرِنِینَ: در حالتی که پیوستگان باشند با او براي اعانت او، چه هر پادشاهی به
جهت فرستادن ایلچی به اطراف جمعی را نامزد خدمت خود میکند تا معاون و مجري حکم او باشند، پس چگونه خداي تعالی مرد
فقیر و بییار و مددکار به رسالت فرستند.
[سوره الزخرف ( 43 ): آیه 54 ] ... ص : 484
صفحه 354 از 372
( فَاسْتَخَفَّ قَوْمَهُ فَأَطاعُوهُ إِنَّهُمْ کانُوا قَوْماً فاسِقِینَ ( 54
فَاسْتَخَفَّ قَوْمَهُ: پس سبک عقل یافت به این مقدمات واهیه و تخیلات فاسده قوم خود را در طاعت خود، یا طلب خفت و ذلت نمود
از ایشان در منقاد شدن به او، فَأَطاعُوهُ: پس فرمانبردار او شدند و از اطاعت حضرت موسی علیه السلام روي برتافتند. إِنَّهُمْ کانُوا قَوْماً
فاسِقِینَ: بدرستی که قبطیان بودند گروهی بیرون رفتگان از دایره عبودیت خدا و فرمانبرداري او بلکه خارج از طریق عقل که به
سبب مال و زخارف دنیا فرعون کافر را بر حضرت موسی ترجیح دادند و پیروي او را اختیار کردند.
[سوره الزخرف ( 43 ): آیه 55 ] ... ص : 484
اشاره
( فَلَمَّا آسَفُونا انْتَقَمْنا مِنْهُمْ فَأَغْرَقْناهُمْ أَجْمَعِینَ ( 55
فَلَمَّا آسَ فُونا: پس آن هنگام که بسیار غضبناك و خشمناك ساختند ما را به سبب فرط عناد و عصیان و ناسپاسی و حق ناشناسی،
انْتَقَمْنا مِنْهُمْ: انتقام کشیدیم از ایشان براي اولیاي خود.
ص: 485
بیان: ... ص : 485
این مقدمه ثابت شده که ذات سبحانی محل حوادث و عوارض نیست، زیرا مستلزم تغیر در ذات، و آن محال است بنابراین اطلاق
غضب و رضا به ساحت کبریائی به اعتبار غایات است، پس مراد به غضب و رضاي خدا تعذیب مجرمان و اثابه مطیعان است.
وَ» دومی « فَلَمَّا آسَفُونا انْتَقَمْنا مِنْهُمْ » علی بن ابراهیم قمی (رحمه اللّه) از حضرت باقر علیه السلام روایت نموده در تفسیر دو آیه اولی
فرمود: پس خدا جل شأنه و عظم سلطانه و دام کبریائه، اعز و ارفع و اقدس است از آنکه «1» « ما ظَلَمُونا وَ لکِنْ کانُوا أَنْفُسَهُمْ یَظْلِمُونَ
فَلَمَّا » : عارض گردد ذات او را اسف و ظلمی، و لکن داخل فرماید در ما اهل البیت، پس قرار داد اسف ما را اسف خود، و فرمود
«2» « وَ ما ظَلَمُونا وَ لکِنْ کانُوا أَنْفُسَ هُمْ یَظْلِمُونَ » : و قرار داد ظلم به ما را ظلم ذات اقدس خود، پس فرمود « آسَ فُونا انْتَقَمْنا مِنْهُمْ
فَأَغْرَقْناهُمْ أَجْمَعِینَ: پس غرق ساختیم ایشان را در دریا تماما که یک نفر از آنها باقی نماند.
[سوره الزخرف ( 43 ): آیه 56 ] ... ص : 485
( فَجَعَلْناهُمْ سَلَفاً وَ مَثَلًا لِلْآخِرِینَ ( 56
فَجَعَلْناهُمْ سَلَفاً: پس قرار دادیم ایشان را قدوه و پیشرو کافرانی که بعد از آنها بیایند، یا آنها را پیشرو جهنمیان ساختیم، وَ مَثَلًا
لِلْآخِرِینَ: و گردانیدیم هلاك فرعونیان را مثلی سایر و جاري براي پسینیان تا آن را مذاکره کنند و از گزارشات آنها عبرت یابند و
پند پذیرند و از مخالفت فرامین سبحانی دوري جویند و خود را مستوجب سخط و غضب الهی قرار ندهند و به زخارف دنیا مغرور
نشوند و تأمل کنند در آنکه هر که به چیزي تفاخر کند ممکن است همان باعث هلاکت او شود، چنانچه فرعون به رود نیل افتخار
نمود در همان هلاك شد.
__________________________________________________
. 1) سوره بقره، آیه 57 ، سوره اعراف، آیه 160 )
. 2) نور الثقلین ج 2 ص 87 حدیث 314 )
صفحه 355 از 372
ص: 486
[سوره الزخرف ( 43 ): آیه 57 ] ... ص : 486
اشاره
( وَ لَمَّا ضُرِبَ ابْنُ مَرْیَمَ مَثَلًا إِذا قَوْمُکَ مِنْهُ یَصِدُّونَ ( 57
شأن نزول: ... ص : 486
بر قریش تلاوت نمود، بسیار در «1» إِنَّکُمْ وَ ما تَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ حَصَبُ جَهَنَّمَ » حضرت رسالت صلّی اللّه علیه و آله چون آیه
غضب شدند، ابن الزبعراء گفت: این مخصوص ما و الهه ما است، یا جمیع امم حضرت فرمود: براي شما و همه امم باشد. گفت: به
خداي کعبه من دشمن تو شدم، زیرا نه تو ادعا کنی که حضرت عیسی علیه السلام پیغمبر خدا و همیشه مدح او نمائی و میدانی که
نصاري او و عزیر و ملائکه را ستایش و پرستش کنند، اگر این جماعت اهل جهنم باشند ما راضی داریم که با الهه خود در جوار
ایشان باشیم.
قریش از شنیدن این مقال خوشحال شدند در حال آیه شریفه نازل شد:
چون عیسی را مثل زد و مجادله نمود با توبه پرستش « ابن زبعري » وَ لَمَّا ضُرِبَ ابْنُ مَرْیَمَ مَثَلًا: و چون زده شد به پسر مریم مثلی، یعنی
نصاري، إِذا قَوْمُکَ مِنْهُ یَصِ دُّونَ: آنگاه قوم تو کفار قریش از روي استهزاء و سخریه از آن مثل آواز بلند برداشته اظهار فرح و
خوشحالی نمودند.
[سوره الزخرف ( 43 ): آیه 58 ] ... ص : 486
اشاره
( وَ قالُوا أَ آلِهَتُنا خَیْرٌ أَمْ هُوَ ما ضَرَبُوهُ لَکَ إِلاَّ جَدَلًا بَلْ هُمْ قَوْمٌ خَصِمُونَ ( 58
وَ قالُوا أَ آلِهَتُنا خَیْرٌ: آیا خدایان ما بهترند، أَمْ هُوَ: یا عیسی، هر گاه او گیرانه جهنم باشد الهه ما نیز با او باشند، ما ضَرَبُوهُ لَکَ: نزدند
آن مثل را براي تو، إِلَّا جَ دَلًا: مگر براي خصومت و ستیزگی نمودن نه براي تمیز حق از باطل، بَلْ هُمْ قَوْمٌ خَصِ مُونَ: بلکه ایشان
گروهیند در جمیع احوال مخاصمه کنند و
__________________________________________________
. 1) سوره انبیاء، آیه 98 )
ص: 487
حریص بر لجاجت، چه مراد حق تعالی بتان هستند نه غیر، و اینها مغالطه کنند.
براي غیر ذوي العقول باشد، پس شامل حضرت عیسی و عزیر نخواهد بود. « ما » ذکر شده و « ما تعبدون » و نیز در آیه لفظ
تتمه: ... ص : 487
در کافی- ابو بصیر روایت نموده که روزي در خدمت پیغمبر صلی اللّه علیه و آله امیر المؤمنین علیه السلام وارد شد، حضرت به او
فرمود: تو شبیهی به عیسی بن مریم، اگر نبود به جهت طایفهاي از امت من که بگویند در حق تو آنچه گفتند طایفه از نصاري در
صفحه 356 از 372
حق عیسی بن مریم، هر آینه میگفتم در حق تو قولی که سبب شود بر آنکه اگر تو عبور کنی در میان مردم، خاك قدم تو را
و جمعی از قریش در غضب شدند از این کلام حضرت و گفتند: راضی نشد «1» بردارند به آن تبرك جویند. پس دو نفر از اعراب
و لما ضرب بن مریم مثلا اذا » : این مرد از براي ابن عم خود مگر آنکه مثل زد براي او به عیسی بن مریم پس آیه شریفه نازل شد
«2» .« قومک منه یصدون
[سوره الزخرف ( 43 ): آیه 59 ] ... ص : 487
( إِنْ هُوَ إِلاَّ عَبْدٌ أَنْعَمْنا عَلَیْهِ وَ جَعَلْناهُ مَثَلًا لِبَنِی إِسْرائِیلَ ( 59
إِنْ هُوَ إِلَّا عَبْدٌ: نیست عیسی مگر بنده، أَنْعَمْنا عَلَیْهِ: انعام فرمودیم بر او به منصب رسالت و به آفریدن او بدون پدر، وَ جَعَلْناهُ مَثَلًا لِبَنِی
إِسْرائِیلَ: و قرار دادیم او را مثلی براي بنی اسرائیل و داستان عجیب و غریب او بدون پدر مثلی است جاري شده.
[سوره الزخرف ( 43 ): آیه 60 ] ... ص : 487
( وَ لَوْ نَشاءُ لَجَعَلْنا مِنْکُمْ مَلائِکَۀً فِی الْأَرْضِ یَخْلُفُونَ ( 60
__________________________________________________
1) مراد، اوّلی و دوّمی- لعنۀ اللّه علیهما- است. )
. 2) تفسیر برهان، ج 4، ص 150 ، حدیث 1 )
ص: 488
وَ لَوْ نَشاءُ لَجَعَلْنا: و اگر خواهیم، یعنی اگر حکمت و مصلحت ما تقاضا کند هر آینه قرار میدهیم، مِنْکُمْ مَلائِکَۀً: بدل از شما ملائکه
را، یعنی شما را هلاك سازیم و بدل شما ملائکه را بیاریم تا ایشان، فِی الْأَرْضِ یَخْلُفُونَ: در زمین جانشین شوند شما را مانند اولاد
شما بعد از شما. مراد آنکه حال عیسی علیه السلام اگرچه عجیب و غریب است لکن خداي تعالی قادر است بر چیزي که اعجب از
آن باشد از هلاك شما و ابدال ملائکه بجاي شما.
[سوره الزخرف ( 43 ): آیه 61 ] ... ص : 488
اشاره
( وَ إِنَّهُ لَعِلْمٌ لِلسَّاعَۀِ فَلا تَمْتَرُنَّ بِها وَ اتَّبِعُونِ هذا صِراطٌ مُسْتَقِیمٌ ( 61
وَ إِنَّهُ لَعِلْمٌ لِلسَّاعَۀِ: و بتحقیق که عیسی هر آینه آن چیزي است که به آن دانسته شود قیام قیامت، چه نزول او از آسمان علامت قیامت
است، فَلا تَمْتَرُنَّ بِها: پس شک مکنید و جدل منمائید به آمدن قیامت، وَ اتَّبِعُونِ: و پیروي کنید مرا. نزد بعضی این قول رسول است
که خدا امر فرمود قوم خود را به تبعیت خود دعوت کن و بگو: هذا صِ راطٌ مُسْتَقِیمٌ: اینکه من شما را به آن دعوت میکنیم، راه
راست است که سالک آن هرگز گمراه نگردد.
تنبیه: ... ص : 488
آیه شریفه دلالت دارد بر آنکه نزول حضرت عیسی علیه السلام از علائم قیامت و احادیث بسیار وارد شده که در ظهور حضرت
از جمله: «1» ولی عصر عجل اللّه فرجه از آسمان نازل شود
صفحه 357 از 372
-1 علامه مجلسی (رحمه اللّه) از امام محمد باقر علیه السلام روایت نموده فرمود: بر مردم زمانی خواهد آمد که ندانند خدا چیست
و توحید الهی چه معنی دارد، تا آنکه دجال خروج کند و عیسی علیه السلام از آسمان فرود آید و دجال
__________________________________________________
1) به کتاب احقاق الحق ج 13 ص 195 الی 211 مراجعه شود. )
ص: 489
را بکشد و پشت حضرت قائم علیه السلام نماز کند، اگر ما بهتر از پیغمبران نمیبودیم عیسی عقب ما نماز نمیکرد.
از فرزندان من خواهد بود چون او ظاهر شود عیسی علیه « مهدي » : -2 در حدیث معتبر از حضرت پیغمبر صلّی اللّه علیه و آله فرمود
«1» . السلام از آسمان فرود آید براي نصرت و یاري او و او را مقدم دارد و پشت سر او نماز کند
-3 صحیح مسلم- از جابر بن عبد اللّه که شنیدم از حضرت پیغمبر صلی اللّه علیه و آله فرمود: ینزل عیسی بن مریم فیقول امیرهم
صل لنا فیقول- لا ان بعضکم علی بعض امراء یکرمه اللّه هذه الامۀ. نازل میشود عیسی بن مریم از آسمان، پس امیر ایشان که
صاحب الزمان است به او فرماید بیا در نماز امامت کن، قبول ننماید و گوید بعضی از شما بر بعضی امیرند، یعنی منصب امارت و
«2» . امامت مخصوص شما و حق تعالی این را سبب تکریم این امت قرار داده، پس تو امامت کن و من اقتدا نمایم
[سوره الزخرف ( 43 ): آیه 62 ] ... ص : 489
اشاره
( وَ لا یَصُدَّنَّکُمُ الشَّیْطانُ إِنَّهُ لَکُمْ عَدُوٌّ مُبِینٌ ( 62
وَ لا یَصُدَّنَّکُمُ الشَّیْطانُ: و البته باید باز ندارد شما را شیطان از راه راست به وسوسه و اضلال، إِنَّهُ لَکُمْ عَدُوٌّ مُبِینٌ: بدرستی که شیطان
دشمن آشکار او هویدا و آنچه تواند سعی در گمراهی شما نموده تا به آتش نیران گرفتار و دشمنی خود را ظاهر سازد.
تنبیه: ... ص : 489
در حدیثی از حضرت پیغمبر صلّی اللّه علیه و آله فرماید: و اما دشمنان تو از جن، پس شیطان و لشکر او هستند، پس هر گاه آمد تو
را به وسوسه که مرد پسر
__________________________________________________
1) به این مضمون بحار الانوار ج 53 ص 59 روایت 45 بنقل از عیون. )
. 2) منتخب الاثر فصل 7 باب 8 روایت 3 احقاق الحق ج 13 ص 205 )
214 تألیف مرحوم شیخ نجم الدین - ج 2 ص 246 « المهدي الموعود المنتظر » برخی از روایات این مبحث را به تفصیل در کتاب
عسکري ببینید.
ص: 490
تو، جواب بگو خلق شدهاند زندهها براي آنکه بمیرند و او داخل بهشت شود تا مرا مسرور سازد و هر گاه آمد تو را به وسوسه که
مال تو از بین رفت، بگو حمد براي خدائی که عطا فرمود و گرفت آن را، پس زکات بر من نیست و هر گاه گوید مردم ظلم کنند
تو را و تو ظلم ننمائی، بگو حجت روز قیامت براي کسانی است که ظلم کنند مردم را و بر نیکوکاران چیز نیست و هر گاه گوید
چه بسیار است نیکی تو براي ورود عجب بر تو، بگو بدي من بیشتر است و هر گاه گوید چقدر زیاد است دعا و ذکر تو، بگو غفلت
صفحه 358 از 372
من زیادتر است و هر گاه گوید چقدر عطا کنی مردم را، بگو آنچه گرفته شود بیشتر است از آنچه عطا نمایم و هر گاه گوید چه
بسیارند کسانی که ظلم کنند تو را بگو ظلم من بیشتر است و هر گاه گوید چه قدر طاعت کنی، بگو چه طولانی است معصیت من.
[سوره الزخرف ( 43 ): آیه 63 ] ... ص : 490
( وَ لَمَّا جاءَ عِیسی بِالْبَیِّناتِ قالَ قَدْ جِئْتُکُمْ بِالْحِکْمَۀِ وَ لِأُبَیِّنَ لَکُمْ بَعْضَ الَّذِي تَخْتَلِفُونَ فِیهِ فَاتَّقُوا اللَّهَ وَ أَطِیعُونِ ( 63
وَ لَمَّا جاءَ عِیسی و هنگامی که آمد عیسی علیه السلام، بِالْبَیِّناتِ: به حجج بینه و معجزات واضحه، یا آیات انجیل و احکام اوامر و
نواهی الهی، قالَ قَدْ جِئْتُکُمْ بِالْحِکْمَۀِ: فرمود بنی اسرائیل را بتحقیق آمدهام به شما به شریعتی مشتمل بر حکمت و مصلحت، وَ لِأُبَیِّنَ
لَکُمْ: و براي آنکه بیان کنم و هویدا سازم براي شما، بَعْضَ الَّذِي تَخْتَلِفُونَ فِیهِ: بعضی از آنچه اختلاف میکنید
ص: 491
در آن از اموري که متعلق دین و مناط تکلیف باشد نه اختلافی که تعلق به دنیا و خارج از دائره تکلیف است. فَاتَّقُوا اللَّهَ: پس
بترسید از عذاب خدا به اجتناب از معاصی و مخالفت، وَ أَطِیعُونِ: و فرمانبرید مرا در آنچه به شما میرسانم از جانب خدا.
[سوره الزخرف ( 43 ): آیه 64 ] ... ص : 491
( إِنَّ اللَّهَ هُوَ رَبِّی وَ رَبُّکُمْ فَاعْبُدُوهُ هذا صِراطٌ مُسْتَقِیمٌ ( 64
إِنَّ اللَّهَ هُوَ رَبِّی وَ رَبُّکُمْ: بدرستی که خدائی که به فرموده او احکام را به شما میرسانم او پروردگار شماست، فَاعْبُدُوهُ: پس بندگی
و پرستش کنید ذات یکتاي یگانه او را، هذا صِراطٌ مُسْتَقِیمٌ: این است راه راست که اصلا انحراف ندارد و مؤدي به بهشت باشد.
[سوره الزخرف ( 43 ): آیه 65 ] ... ص : 491
اشاره
( فَاخْتَلَفَ الْأَحْزابُ مِنْ بَیْنِهِمْ فَوَیْلٌ لِلَّذِینَ ظَلَمُوا مِنْ عَذابِ یَوْمٍ أَلِیمٍ ( 65
فَاخْتَلَفَ الْأَحْزابُ: پس اختلاف کردند جماعتی که فرق متعدده شدند بعد از حضرت عیسی مانند نسطوریه و ملکانیه و مرقوسیه و
شمعونیه، مِنْ بَیْنِهِمْ:
از میان آنهائی که امت عیسی علیه السلام بودند، یعنی آن احزاب از جمله کسانی بودند که آن حضرت بر آنها مبعوث بود، فَوَیْلٌ
لِلَّذِینَ ظَلَمُوا: پس واي بر کسانی که ظلم کردند به سبب اختلاف احزاب، مِنْ عَذابِ یَوْمٍ أَلِیمٍ: از عذاب روزي که عذاب آن روز
دردناك است، یعنی روز قیامت.
تبصره: ... ص : 491
این مقدمه ثابت شده که آیات قرآنی عبرت به عموم لفظ است نه خصوص سبب، بنابراین گرچه آیه در باره امت حضرت عیسی
علیه السلام باشد لکن مفادش عام است نسبت به امت حضرت ختمی مرتبت صلّی اللّه علیه و اله در هر عصر و زمان تا روز قیامت،
پس تهدید و تحذیر عظیمی است به کسانی که
ص: 492
در عصر اخیر تشکیل احزاب مختلفه نمودند و هر یک مرام مستقلی براي خود اتخاذ و جمعیتی هم براي اغراض شخصیه با خود
صفحه 359 از 372
همراه که در نتیجه اختلاف بین جمعیت مسلمانان و منجر به نزاع و فساد قتل و غارت و هتک، و حال آنکه خداي آنها یکی و
پیغمبر آنها یکی و کتاب آنها یکی آیا خداي تعالی امر به اختلاف نموده، اینها اطاعت خدا کنند، یا خدا نهی از اختلاف فرموده
پس واي بر این « فاختلف الاحزاب من بینهم فویل للذین ظلموا من عذاب یوم الیم » : اینها مخالفت خدا و ظلم به خود و غیر بنمایند
اشخاص از عذاب دردناك روز قیامت.
[سوره الزخرف ( 43 ): آیه 66 ] ... ص : 492
( هَلْ یَنْظُرُونَ إِلاَّ السَّاعَۀَ أَنْ تَأْتِیَهُمْ بَغْتَۀً وَ هُمْ لا یَشْعُرُونَ ( 66
بعد از آن در وعید احزاب به جهت زیادتی تهدید فرماید:
هَلْ یَنْظُرُونَ إِلَّا السَّاعَۀَ: (استفهام انکاري) انتظار نمیکشند احزاب بعد ورود رسل و قرآن مگر قیامت را، أَنْ تَأْتِیَهُمْ بَغْتَۀً: آنکه بیاید
ایشان را ناگهانی، وَ هُمْ لا یَشْعُرُونَ: و ایشان ندانند آمدن آن را به سبب غفلت و مشغولی آنها به امور دنیا و انکار قیامت و بغتتا واقع
شود.
[سوره الزخرف ( 43 ): آیه 67 ] ... ص : 492
اشاره
( الْأَخِلاَّءُ یَوْمَئِذٍ بَعْضُهُمْ لِبَعْضٍ عَدُوٌّ إِلاَّ الْمُتَّقِینَ ( 67
الْأَخِلَّاءُ یَوْمَئِذٍ: دوستان دنیا در آن روز، بَعْضُ هُمْ لِبَعْضٍ عَدُوٌّ: بعضی از ایشان مر بعضی را دشمن باشند، إِلَّا الْمُتَّقِینَ: مگر پرهیزکاران
از اهل ایمان که ایشان در قیامت نیز دوستان یکدیگرند.
تنبیه: ... ص : 492
آیه شریفه آگاهی است که تمام دوستیها روز قیامت مبدل به
ص: 493
احب فی اللّه و ابغض فی » : دشمنی گردد الا دوستی که براي خدا و در راه خدا باشد، لذا حضرت پیغمبر صلی اللّه علیه و آله فرمود
.«1» دوستی کن در راه خدا و دشمنی نما در راه خدا « اللّه
و حضرت صادق علیه السّلام فرمود: الا کل خلۀ کانت فی الدنیا فی غیر اللّه فانها تصیر عداوة یوم القیمۀ: آگاه باشید هر دوستی که
.«2» باشد در دنیا براي غیر خدا، میگردد آن دوستی دشمنی روز قیامت
علی ابن ابراهیم- روایت نموده که حضرت امیر المؤمنین علیه السلام بعد از تلاوت این آیه فرمود: چون دو مؤمن در دنیا دوستی
کنند و یکی به جوار رحمت خدا رود، گوید: فلان، دوست من بود و مرا به طاعت تو و اطاعت انبیاي تو امر مینمود، در اوامر
ترغیب و از نواهی منزجر مینمود، نظر لطف را از او مگیر و همچنانکه مرا هدایت نمودي او را به طریق هدایت مستقیم بدار،
چنانچه مرا گرامی داشت او را به مکرمت عمیم خود رحمت فرما و چون دو کافر و فاسق با یکدیگر دوستی کنند و یکی از آنها
پیش از دیگري بمیرد، گوید: فلان کس مرا از عبادت و اطاعت تو منع میکرد و بر فسق و معصیت تحریص مینمود و میگفت ما
«3» . را به خدا رجوعی نیست، نظر لطف از او بردار و به انواع عذاب و اصناف عقاب او را معذب فرما
تتمه: ... ص : 493
صفحه 360 از 372
خلّت در میان نوع بشر از چهار وجه بیرون نیست: دو وجه آن مستحسن و مثمر سعادت سرمدي:
-1 خلّت حقیقه که آن را محبت روحانیه گویند و استنابه آن به تناسب ارواح است و تعارف آن مانند محبت انبیاء و اولیاء و شهداء
و اصفیاء با یکدیگر. 2- محبت قلبیه و آن مستند است به تناسب اوصاف کامله و اخلقه فاضله مانند محبت صلحا و اتقیا در حق
یکدیگر و دوستی امت با انبیاء و ائمه هدي علیهم السلام.
__________________________________________________
. 1) منهج الصادقین، چاپ 1333 شمسی، ج 8، ص 256 )
. 2) برهان، ج 4، ص 153 ، حدیث 2 )
. 3) برهان، ج 4، ص 153 ، حدیث 3 )
ص: 494
و اما دو محبت مذموم: 1- به سبب تیسیر مصالح است مانند محبت تجار و صناع و ارباب حاجت به اغنیاء. 2- محبت نفسانیه و
استناد آن به لذات حسیه و مشتهیات نفسانیه. و چون در قیامت اسباب این دو نوع محبت مفقودند و غرض و غایت آن حاصل نشود،
آن محبت زایل شود و به دشمنی مبدل گردد، پس باید که مقصود اهل ایمان از خلت و محبت محض رضاي الهی و غیر مشوب به
مقاصد دنیوي باشد تا روز حساب به این خطاب مستطاب سر افراز گردد:
[سوره الزخرف ( 43 ): آیه 68 ] ... ص : 494
( یا عِبادِ لا خَوْفٌ عَلَیْکُمُ الْیَوْمَ وَ لا أَنْتُمْ تَحْزَنُونَ ( 68
یا عِبادِ لا خَ وْفٌ عَلَیْکُمُ الْیَوْمَ: اي بندگان من هیچ ترسی و هراسی نیست بر شما در امروز از دیدن مکاره و نواقص، وَ لا أَنْتُمْ
تَحْزَنُونَ: و نه شما اندوهگین و غمناك شوید به فوت آمال و مقاصد، پس در صفت ایشان فرماید:
[سوره الزخرف ( 43 ): آیه 69 ] ... ص : 494
( الَّذِینَ آمَنُوا بِآیاتِنا وَ کانُوا مُسْلِمِینَ ( 69
الَّذِینَ آمَنُوا بِآیاتِنا: آن کسانی که ایمان آوردند به آیتهاي کلام ما، وَ کانُوا مُسْلِمِینَ: در حالتی که بودند سالم و خالص سازنده
نفسهاي خود از شائبه شرك و ریا و بر وجه اخلاص تسلیم شوندگانند فرمان ما را.
اضافه تشریفی دال است بر جلالت و « حذف و کسره دلالت بر محذوف است « یا » یا عباد:- در اصل یا عبادي » بیان: کلمه مبارکه
شرافت بندگان خاصه الهی وصف فرموده آنان را به دو وصف: یکی وصف علمی که عبارت از معتقدات حقه ایمانیه و فرامین
سبحانیه، و دیگر وصف عملی که مقام تسلیم در فرمانبرداري به جامعیت این دو صفت، رتبه عالی بندگان را جائز و شئونات
ص: 495
بهشتی را نائل شوند.
[سوره الزخرف ( 43 ): آیه 70 ] ... ص : 495
( ادْخُلُوا الْجَنَّۀَ أَنْتُمْ وَ أَزْواجُکُمْ تُحْبَرُونَ ( 70
ادْخُلُوا الْجَنَّۀَ: داخل شوید بهشت را، أَنْتُمْ وَ أَزْواجُکُمْ: شما و زنان مؤمنه شما در آن، تُحْبَرُونَ: مسرور گردانیده شده باشید بر وجهی
صفحه 361 از 372
.« تَعْرِفُ فِی وُجُوهِهِمْ نَضْرَةَ النَّعِیمِ » : که آثار بشاشت بر وجه شما ظاهر باشد چنانچه در آیه دیگر فرماید
[سوره الزخرف ( 43 ): آیه 71 ] ... ص : 495
اشاره
( یُطافُ عَلَیْهِمْ بِصِحافٍ مِنْ ذَهَبٍ وَ أَکْوابٍ وَ فِیها ما تَشْتَهِیهِ الْأَنْفُسُ وَ تَلَذُّ الْأَعْیُنُ وَ أَنْتُمْ فِیها خالِدُونَ ( 71
یُطافُ عَلَیْهِمْ: گردانیده شود بر ایشان، بِصِ حافٍ مِنْ ذَهَبٍ: به کاسههاي پهن از طلا که براي انواع اطعمه مهیا باشد، وَ أَکْوابٍ: و
تنگها که براي اصناف اشربه آماده شده، وَ فِیها ما تَشْتَهِیهِ الْأَنْفُسُ: و در بهشت است آنچه آرزو کند و میل نماید نفسهاي ایشان، وَ
تَلَذُّ الْأَعْیُنُ: و مستلذ شود چشمها به نظر کردن در آن، وَ أَنْتُمْ فِیها خالِدُونَ: و شما در بهشت دائم و ثابت باشید که هرگز زوال و فنا
نیابید و نعم بیپایان از شما سلب نشود.
بیان: ... ص : 495
محققین فرمودهاند حق تعالی اخبار فرموده به این دو کلمه شریفه از نعم بهشتی آنچه را که اگر جمیع خلایق مجتمع شوند در
وصف آنچه در بهشت است از انواع نعیم و اصناف تکریم، و در این باب آنچه ممکن باشد ایشان را بسط کلام، هر آینه از این دو
کلمه تجاوز نکنند و این اعلا درجه فصاحت و بلاغت را محقق سازد.
در کفایۀ الموحدین- از حضرت صادق علیه السلام مروي است که
ص: 496
پستترین اهل بهشت به حسب قدر و منزلت چنان است که اگر جمیع جن و انس میهمان او شوند هر آینه از طعام و شراب آنقدر
نزد او باشد که همه آنها را کفایت نماید و از نعماي الهی که در نزد او هست چیزي کم نشود. و فرمود: هر روز جمعه نعمتهاي
.«1» ایشان هفتاد برابر مضاعف شود
و در حدیث دیگر فرمود: اگر ثقلان یعنی جن و انس نازل شوند بر مؤمن در بهشت و مهمان او شوند در یک بیتی از بیوت، هر آینه
«2» . آنها همه آنها را کفایت کند
[سوره الزخرف ( 43 ): آیه 72 ] ... ص : 496
اشاره
( وَ تِلْکَ الْجَنَّۀُ الَّتِی أُورِثْتُمُوها بِما کُنْتُمْ تَعْمَلُونَ ( 72
وَ تِلْکَ الْجَنَّۀُ الَّتِی: و آن بهشت موعود بهشتی است، أُورِثْتُمُوها: میراث دادند به شما، بِما کُنْتُمْ تَعْمَلُونَ: به سبب آنچه بودید که عمل
میکردید از انواع طاعات و عبادات و خیرات و مبرات.
نکته: ... ص : 496
تسمیه اعطاء بهشت به میراث به جهت تشبیه بهشت است در بقاي بر اهل استحقاق به میراثی که به وارث مستحق باقی ماند.
[سوره الزخرف ( 43 ): آیه 73 ] ... ص : 496
صفحه 362 از 372
اشاره
( لَکُمْ فِیها فاکِهَۀٌ کَثِیرَةٌ مِنْها تَأْکُلُونَ ( 73
لَکُمْ فِیها فاکِهَۀٌ کَثِیرَةٌ: مر شما راست در بهشت میوههاي بسیار از حیث نوع و صنف، مِنْها تَأْکُلُونَ: که بعضی از آن را میخورید
همه آن به جهت کثرت اصنام و انواع آن، و برخی از آن براي تزئین است و لذا هیچ درختی از
__________________________________________________
. 1). کفایۀ الموحدین، چاپ اسلامیه، ج 4، ص 383 )
[...] . 2). کفایۀ الموحدین، چاپ اسلامیه، ج 4، ص 383 )
ص: 497
میوه خالی نیست. و در حدیث است که هیچ مؤمنی میوهاي از درخت بهشت نچیند مگر دو مثل آن از همانجا روئیده شود.
تتمه: ... ص : 497
بیان وصف بهشت و آنچه خداوند کریم و رحیم و غفور در آن مهیا فرموده از انواع نعم الهیه و اصناف آلاء سبحانیه، خارج از
حدود عقول است و ادراك آن نمیتوان نمود نه به حواس ظاهره و نه به حواس باطنه مگر بر سبیل نمونه و تصور فی الجمله،
آنچه نه چشمی دیده و نه گوشی شنیده و نه « ما لا عین رات و لا اذن سمعت و لا خطر علی قلب بشر » : چنانچه فرموده در آیه دیگر
به قلب بشري خطور نموده، در این صورت که تواند وصف نماید جز ذات خالق آن.
[سوره الزخرف ( 43 ): آیه 74 ] ... ص : 497
( إِنَّ الْمُجْرِمِینَ فِی عَذابِ جَهَنَّمَ خالِدُونَ ( 74
بعد از آن بیان احوال کفار را فرماید:
إِنَّ الْمُجْرِمِینَ: بدرستی که کافران و طاغیان فرمان سبحانی، فِی عَذابِ جَهَنَّمَ خالِدُونَ: در عذاب جهنم جاوید و دائم باشند.
[سوره الزخرف ( 43 ): آیه 75 ] ... ص : 497
اشاره
( لا یُفَتَّرُ عَنْهُمْ وَ هُمْ فِیهِ مُبْلِسُونَ ( 75
لا یُفَتَّرُ عَنْهُمْ: سست گردانیده نشود عذاب از ایشان، یعنی عذابی که سزاوار کردار ایشان باشد سبک نگردانند و کم نکنند، وَ هُمْ فِیهِ
مُبْلِسُونَ: و ایشان در آن عذاب ناامیدانند از راحت و خفت و فرج، بلکه دائم در عذاب و نکال باقی هستند.
تبصره: ... ص : 497
اجماعی تمام مسلمین بلکه از ضروریات دین است مخلد بودن عذاب و دوام عقاب براي مشرکین و منافقین و کفار در آتش جهنم،
و نصوص آیات و اخبار در دوام عذاب کفار بسیار است از جمله این آیه شریفه که حق
ص: 498
تعالی تصریح فرموده به خلود آنها و هم تصریح به آنکه عذاب از آنها سست نمیشود و ناامیدند از تخفیف و راحت، و نیز آیه
صفحه 363 از 372
تصریح به عدم تخفیف عذاب و اینکه ایشان منظور نظر لطف الهی نخواهند بود. « لا یُخَفَّفُ عَنْهُمُ الْعَذابُ وَ لا هُمْ یُنْظَرُونَ » دیگر
علامه مجلسی (رحمه اللّه) فرماید: خلافی نیست میان مسلمانان در اینکه کفار و منافقین که حجت بر ایشان تمام شده باشد، مخلد
در عذاب جهنمند و عذاب هرگز از ایشان سبک نمیشود. بنابراین خلود کفار در آتش و تسرمد عذاب بر ایشان از بدیهیات و امور
واضحه دین اسلام که نصوص کتاب و احادیث دال است بر آن، و شبهات مشّ ککین در مسئله خلود و تسرمد عذاب در مقابل
«1» . بداهت است که محل اعتنا نخواهد بود
[سوره الزخرف ( 43 ): آیه 76 ] ... ص : 498
( وَ ما ظَلَمْناهُمْ وَ لکِنْ کانُوا هُمُ الظَّالِمِینَ ( 76
وَ ما ظَلَمْناهُمْ: و ظلم ننمودیم ایشان را به این عذاب، وَ لکِنْ کانُوا هُمُ الظَّالِمِینَ: و لکن بودند ایشان ستمکاران که مشرك شدند و
انواع معاصی بجا آوردند و بسوء اختیار راه ضلالت و مخالفت را پیمودند، لا جرم به شآمت عاقبت آن که عذاب و نکال است
گرفتار شدند.
[سوره الزخرف ( 43 ): آیه 77 ] ... ص : 498
( وَ نادَوْا یا مالِکُ لِیَقْضِ عَلَیْنا رَبُّکَ قالَ إِنَّکُمْ ماکِثُونَ ( 77
چون از شدت عذاب بیطاقت شوند استغاثه نمایند.
__________________________________________________
.363 - 1) تفصیل سخن علّامه مجلسی- رضوان اللّه علیه- در: بحار الانوار، جلد 8، صفحه 374 )
ص: 499
وَ نادَوْا یا مالِکُ: و ندا کنند اي مالک درخواست کن، لِیَقْضِ عَلَیْنا رَبُّکَ: تا حکم کند پروردگار تو، یعنی بمیراند ما را تا از این
عذاب و عقاب رها شویم. این استغاثه منافی ناامیدي آنها نیست، چون بعضی اوقات ساکت از طلب فرج، و در بعضی اوقات به
جهت شدت سختی عقوبت استغاثه کنند. از حضرت رسالت مروي است که حق تعالی چنان گرسنگی بر جهنّمیان وارد سازد که از
شدت آن عذاب جهنم از یاد آنها برود و نزد این حال از مالک طلب موت کنند. قالَ إِنَّکُمْ ماکِثُونَ: مالک در جواب گوید بعد از
بدرستی که شما درنگ کنندگانید، یعنی جاوید باشید در جهنّم، ،«2» در تبیان- بعد از چهل روز از روزهاي آخرت «1» هزار سال
نه خواهید مرد و نه عذاب شما تخفیف یابد.
[سوره الزخرف ( 43 ): آیه 78 ] ... ص : 499
( لَقَدْ جِئْناکُمْ بِالْحَقِّ وَ لکِنَّ أَکْثَرَکُمْ لِلْحَقِّ کارِهُونَ ( 78
بعد از جواب مالک به ایشان گوید:
لَقَدْ جِئْناکُمْ بِالْحَقِّ: هر آینه بتحقیق آوردیم به شما، یعنی فرستادیم حق را بر زبان پیغمبران خود، وَ لکِنَّ أَکْثَرَکُمْ لِلْحَقِّ کارِهُونَ: و
لکن بیشتر شما مر سخن حق را ناخواهان بودید و از آن کراهت داشتید به جهت باطل مطابق مشتهیات نفس و راحتی بود و حق
خلاف نفس و موجب زحمت و مشقت، لذا حق را کاره و باطل را جالب و در طریق عصیان و طغیان سلوك نمودید، بنابراین
عذاب و عقاب ملازم حال شما خواهد بود.
صفحه 364 از 372
[سوره الزخرف ( 43 ): آیه 79 ] ... ص : 499
( أَمْ أَبْرَمُوا أَمْراً فَإِنَّا مُبْرِمُونَ ( 79
__________________________________________________
1) تبیان، ج 9 ص 217 ، قول اول از ابن عباس و سدي، قول دوم از عبد اللّه بن عمر. )
2) تبیان، ج 9 ص 217 ، قول اول از ابن عباس و سدي، قول دوم از عبد اللّه بن عمر. )
ص: 500
و چون کفار نه فقط کراهت از حق داشتند بلکه در صدد ردّ حق و اثبات باطل نیز بودند، لذا حق تعالی فرماید: نه چنان است که در
دنیا انکار میکردند، أَمْ أَبْرَمُوا أَمْراً: بلکه محکم کرده بودند کاري را که آن رد حق و ابطال آن یا کید براي پیغمبر، فَإِنَّا مُبْرِمُونَ:
پس بدرستی که ما نیز در این روز محکم کنندگانیم کاري را براي مکافات ایشان که آن تعذیب آنهاست به عذاب جهنم.
[سوره الزخرف ( 43 ): آیه 80 ] ... ص : 500
( أَمْ یَحْسَبُونَ أَنَّا لا نَسْمَعُ سِرَّهُمْ وَ نَجْواهُمْ بَلی وَ رُسُلُنا لَدَیْهِمْ یَکْتُبُونَ ( 80
أَمْ یَحْسَ بُونَ: بلکه گمان میبردند و میپنداشتند بر ما که، أَنَّا لا نَسْمَعُ سِرَّهُمْ: آنکه ما نمیشنویم سخن نهانی ایشان را که در دل
خود داشتند، وَ نَجْواهُمْ: و سخن آشکاراي ایشان را که با هم مشورت میکردند در باب ابطال حق، بَلی وَ رُسُلُنا: آري میشنیدیم آن
را و رسولان ما که ملائکه حفظاند، لَدَیْهِمْ یَکْتُبُونَ: نزدیک ایشان و موکل بر ایشان مینوشتند آن را به امر ما و چون اسرار آنها بر
ملائکه ما آشکار بود، بر ما که خداوندیم چگونه پوشیده مانده باشد. اکثر مفسرین بر آنند که آیه (ام ابرموا امرا) راجع به کفار
قریش است معنی آنکه نه چنان است که کفار مکه اطاعت حق کنند، بلکه محکم ساختند امر خود را در ابطال حق و با رسول ما در
صدد کید بر آمدند، پس ما نیز محکم کنندگانیم مکافات عمل ایشان را در دنیا و آخرت، و گمان آنها آنست که ما سخنان سرّ و
نجواي ایشان را نمیشنویم، کید و مکر در باره رسول ما نمایند، آري میشنویم ملائکه ما مینوشتند.
[سوره الزخرف ( 43 ): آیه 81 ] ... ص : 500
اشاره
( قُلْ إِنْ کانَ لِلرَّحْمنِ وَلَدٌ فَأَنَا أَوَّلُ الْعابِدِینَ ( 81
ص: 501
شأن نزول: ... ص : 501
روزي نضر بن حرث در جائی نشسته بود، اکثر صنادید عرب نزد او حاضر، آیتی از قرآن را مورد استهزا قرار داد، ولید در آن وقت
مایل به اسلام و قرآن را ستایش مینمود، گفت: اي نضر به قرآن استهزاء کنی، به خدا که پیغمبر نمیگوید مگر حق. نضر گفت:
من هم حق گویم لا اله الا اللّه من نیز میگویم لا اله الا اللّه و به آن اضافه نمایم الملئکۀ بنات اللّه این خبر به حضرت رسید
اندوهناك شد آیه شریفه نازل شد:
قُلْ إِنْ کانَ لِلرَّحْمنِ وَلَدٌ: بگو اي پیغمبر اگر باشد براي خدا فرزندي چنانکه گمان میبرید، فَأَنَا أَوَّلُ الْعابِدِینَ: پس من اول
پرستندگانم، یعنی اگر به برهان صحیح و حجت روشن ثابت شد که خداي را فرزندي هست اول کسی که به طاعت او قیام کند من
صفحه 365 از 372
هستم.
بیان: ... ص : 501
قضیه فرضیهاي است و این شرط مستلزم کینونت ولد و عبادت او نیست در واقع و نفس الامر، زیرا مراد تعلیق شیء است بر امر
محال که مستلزم محالیت آن شیء است یعنی تعلیق عبادت به بودن ولد در واقع محال است، پس معلق به که عبادت او است نیز
محال باشد، بنابراین مقصود از این شرطیت نفی ولد و عبادت او است.
[سوره الزخرف ( 43 ): آیه 82 ] ... ص : 501
( سُبْحانَ رَبِّ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ رَبِّ الْعَرْشِ عَمَّا یَصِفُونَ ( 82
سُبْحانَ رَبِّ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ: منزه و پاك است پروردگار آسمانها و زمینها، رَبِّ الْعَرْشِ: پروردگار عرش عظیم، عَمَّا یَصِ فُونَ: از
آنچه وصف میکنند کافران ذات یگانه او را بآنکه صاحب ولد است.
تنبیه: ذکر ربوبیت آسمان و زمین و عرش دلالت است بر آنکه اتخاذ ولد از صفت اجسام، و منافی قادریت او سبحانه بر خلق این
اشیاء و تدبیر آنست، و ذات الهی از جسمیت و عوارضات آن منزه و مقدس باشد، پس حق جل و علا
ص: 502
منزه است از حیث نسبت به ابوت و بنوت، زیرا حق تعالی اجل و اکرم و اعلا از آنست که براي او ولدي و والدي باشد.
حضرت باقر علیه السلام فرماید: (لم یلد و لم یولد) ولد و فرزندي براي او نخواهد بود که وارث ملک و سلطنت او شود، و متولد از
چیزي نشده تا از براي او والد و پدري باشد که شریک در ربوبیت او باشد، و شریکی براي او نیست که معاونت نماید او را در امر
«1» . سلطنت
[سوره الزخرف ( 43 ): آیه 83 ] ... ص : 502
( فَذَرْهُمْ یَخُوضُوا وَ یَلْعَبُوا حَتَّی یُلاقُوا یَوْمَهُمُ الَّذِي یُوعَدُونَ ( 83
فَذَرْهُمْ یَخُوضُوا: پس بگذار ایشان را تا سعی کنند در امر باطل، وَ یَلْعَبُوا:
و بازي کنند و به حطام دنیا مشغول و مغرور شوند و پیروي هواي خود را نمایند، حَتَّی یُلاقُوا: تا وقتی که ملاقات کنند و ببینند،
یَوْمَهُمُ الَّذِي یُوعَدُونَ: روز جزاي خود را که وعده داده شدهاند به ملاقات آن. مراد روز قیامت است که کفار در آن روز به جزاي
اعمال شنیعه و افعال قبیحه خود خواهند رسید.
[سوره الزخرف ( 43 ): آیه 84 ] ... ص : 502
( وَ هُوَ الَّذِي فِی السَّماءِ إِلهٌ وَ فِی الْأَرْضِ إِلهٌ وَ هُوَ الْحَکِیمُ الْعَلِیمُ ( 84
چون بعد از ظهور آیات بینات و حجج واضحات بر حق و حقانیت و اتمام حجت بر وجه اتم و اکمل، هیچگونه اثر و نتیجهاي
مترتب نگردید و بر کفر و عناد و لجاج افزودند، لا جرم مستوجب شدند خذلان و مستق شدند نیران را، لذا فرمود: واگذار ایشان را
تا روز موعود. پس در اختصاص الوهیت خود فرماید:
__________________________________________________
. 1) نور الثقلین، ج 5، ص 714 ، حدیث 77 )
صفحه 366 از 372
ص: 503
وَ هُوَ الَّذِي فِی السَّماءِ إِلهٌ: آن خدائی است که در آسمان معبود ملائکه است، وَ فِی الْأَرْضِ إِلهٌ: و در زمین معبود جن و انس، یعنی
ذات یگانه او سزاوار پرستش و ستایش است نه غیر او، وَ هُوَ الْحَکِیمُ الْعَلِیمُ: و او است حکیم در تدبیر خلقان، دانا به مصالح ایشان،
پس الوهیت اختصاص به او خواهد داشت.
[سوره الزخرف ( 43 ): آیه 85 ] ... ص : 503
( وَ تَبارَكَ الَّذِي لَهُ مُلْکُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ ما بَیْنَهُما وَ عِنْدَهُ عِلْمُ السَّاعَۀِ وَ إِلَیْهِ تُرْجَعُونَ ( 85
وَ تَبارَكَ الَّذِي: و بزرگوار و دائم البرکات است آن خدائی که، لَهُ مُلْکُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ: مر او راست بخاصه پادشاهی آسمانها
و زمینها، وَ ما بَیْنَهُما: و آنچه میان آسمانها و زمینها است از اهویه و غیر آن، یعنی حکم سبحانی بر همه اجزاي مکونات جاري است،
پس ذاتی که جمیع مکونات علوي و سفلی در تحت تصرف او باشد، مستغنی خواهد بود از اتخاذ ولد. وَ عِنْدَهُ عِلْمُ السَّاعَۀِ: و نزد او
است دانستن ساعتی که در آن قیامت قایم شود، وَ إِلَیْهِ تُرْجَعُونَ: و بسوي او باز گردیده شوید در آن روز به جهت جزاي اعمال و
سزاي اقوال.
[سوره الزخرف ( 43 ): آیه 86 ] ... ص : 503
( وَ لا یَمْلِکُ الَّذِینَ یَدْعُونَ مِنْ دُونِهِ الشَّفاعَۀَ إِلاَّ مَنْ شَهِدَ بِالْحَقِّ وَ هُمْ یَعْلَمُونَ ( 86
وَ لا یَمْلِکُ الَّذِینَ: و مالک نباشند و قدرت نداشته باشند آنانکه، یَدْعُونَ مِنْ دُونِهِ: میپرستند کافران آنها را غیر از خدا، الشَّفاعَۀَ:
شفاعت هیچکس
ص: 504
را، إِلَّا مَنْ شَ هِدَ بِالْحَقِّ: مگر کسانی که گواهی داده باشند به حق که توحید و یکه پرستی است، وَ هُمْ یَعْلَمُونَ: و ایشان میدانند به
عقیده قلبی آنچه را که به زبان خود گویند مانند ملائکه و حضرت عیسی و عزیز علیهما السلام که بر وجه ایقان و اخلاص به کلمه
شهادت اقرار و اعتراف دارند.
[سوره الزخرف ( 43 ): آیه 87 ] ... ص : 504
( وَ لَئِنْ سَأَلْتَهُمْ مَنْ خَلَقَهُمْ لَیَقُولُنَّ اللَّهُ فَأَنَّی یُؤْفَکُونَ ( 87
وَ لَئِنْ سَأَلْتَهُمْ: و اگر بپرسی تو اي پیغمبر از پرستندگان غیر خدا، مَنْ خَلَقَهُمْ: کیست که آفریده ایشان را، لَیَقُولُنَّ اللَّهُ: هر آینه گویند
اللّه است از غایت ظهور جواب، منکر آن نتوانند شد و مکابره نتوانند نمود، فَأَنَّی یُؤْفَکُونَ:
پس چگونه گردانیده میشوید و وارونه نمائید امر را، یعنی از پرستش و ستایش خداي به حق رو برگردانید و به پرستش غیر مشغول
شوید با وجود اعتراف با الوهیت و خالقیت او سبحانه و ظهور دلایل بینه و دلالات باهره بر توحید و قدرت او جل شأنه. لذا
فرمودهاند: لیس العجب ممن نجا کیف نجا ان العجب ممن هلک کیف هلک مع سعۀ رحمۀ اللّه و کثرة دلائله، نیست عجب از
کسی که نجات یابد چگونه نجات یافت، بدرستی که تعجب از کسی است که هلاك شود چگونه هلاك گردد با وجود بسطت
«1» . رحمت حضرت عزت و بسیاري ادله واضحه بر وحدت
[سوره الزخرف ( 43 ): آیه 88 ] ... ص : 504
صفحه 367 از 372
اشاره
( وَ قِیلِهِ یا رَبِّ إِنَّ هؤُلاءِ قَوْمٌ لا یُؤْمِنُونَ ( 88
__________________________________________________
. 1) منهج الصادقین، چاپ 1333 شمسی، ج 8، ص 264 )
ص: 505
شأن نزول: ... ص : 505
حضرت رسالت صلّی اللّه علیه و آله هر چند در اثبات توحید و ابطال اشراك دلایل قاطعه و براهین ساطعه اقامه مینمود، مشرکین بر
عناد و انکار میافزودند، حضرت شکایت حال بدرگاه الهی نمود آیه نازل شد:
یعنی سوگند میخورم به گفتار رسول خود که آن کلمه عظیم یا رب باشد در حین شکایت قوم به من، « تقدیر قسم » : وَ قِیلِهِ یا رَبِّ
بدرستی که این مشرکان و معاندان گروهی هستند که ایمان نمیاورند به یگانگی من از فرط « جواب قسم » : إِنَّ هؤُلاءِ قَوْمٌ لا یُؤْمِنُونَ
عناد و لجاج.
[سوره الزخرف ( 43 ): آیه 89 ] ... ص : 505
( فَاصْفَحْ عَنْهُمْ وَ قُلْ سَلامٌ فَسَوْفَ یَعْلَمُونَ ( 89
بعد از آن امر فرماید که:
فَاصْ فَحْ عَنْهُمْ: پس اعراض کن از ایشان و روي برگردان از مکافات ایشان، وَ قُلْ سَلامٌ: و بگو سلامتی است میان من و شما از
منازعت، یا سلام هجران و مجانبت است نه سلام تحیت و کرامت، فَسَوْفَ یَعْلَمُونَ: پس زود باشد که بدانند عاقبت شرك و کفر و
مخالفت خود را وقتی که عذاب بر ایشان نازل شود در دنیا به روز بد رو در به آتش جهنم. این آیه منسوخ است به آیۀ السیف.
ص: